شیرین بهانه بود

شیرین بهانه بود !

فرهاد تیشه می زد تا نشنود صدای

مردمانی را که در گوشش زمزمه می کردند

دوستت ندارد.....
دیدگاه ها (۶)

به سرنوشت بگویید :اسباب بازی هایت بی جان نیستند ٬آدمند ٬می ش...

مدتهاست ازسقف لحظه هایم یادتو می چکد !! ...اگر بارانبند بیای...

.

.

فرهاد کوه را می‌شکافت و شیرین را می‌جست شیرین بالای بیستون ا...

فرهاد عاشق بود که تیشه اش بیشتر از زبانش حرف میزد مردی که هر...

همگان در وَهم تَسلی می مانند؛دل خوشی جلوه دیگر ناتوانی است؛ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط