پارت آخرینتکهقلبم

#پارت_۷ #آخرین_تکه_قلبم
دست خالی نشست تو ماشین ،با لبای آویزون نگاش کردم!
_نداشت نیاز!
_میخوام من نیمااا!
_خب چیکار کنم عزیزم نداشت!
لبمو آویزون تر کردم و با غم چسبیدم به پنجره ی ماشین.
وارد پارک همیشگیمون شد و زیر سایه ی درخت پارک کرد.
_من میخواستم نیما!
_نداشت عشقم ، دیدی که!
یه دختربچه با موهای فرفری با خانوادش داشتن وسایلشونو جمع میکردن که برن ، به بیرون اشاره کردم:
_نیما،یعنی آیناز ما چه شکلی میشه؟
_عین مامانش خوشگل میشه!
_ولی اگه شبیه باباش شه خوشگل تر میشه!
_نخیر
_آره گفتم !
_نیاز؟
_جون نیاز ؟
_یعنی میشه؟
_چی؟
_که منو تو مال هم شیم؟
خوابیدم رو پاش و گفتم:
_چرا نشه؟
کفشامو درنیاوردم .
_نیاز کفشاتو درار ماشینم کثیف میشه!
_ایشششش نمیخوام.
_بدووو
با بی میلی کفشم و درآوردم و گفتم نمیخوابم دیگه رو پات اصن ، خودش منو کشوند و مجبوری خوابوندم رو پاش.
لبمو برچیدم و گفتم :
_بخاطر ماشین عتیقه اش منو مجبور میکنه از جام پاشم!
با قهر مصنوعی رومو کردم اونور.
دستمو گرفت و گفت:
_عه ببخشید دیگه عشقم، رو تمیزی ماشینم حساسم!
اداشو دراوردم و گفتم:
_ی ی ی حساسم!
#نظر_فراموش_نشه
دیدگاه ها (۱۳)

#پارت_۸ #آخرین_تکه_قلبم موهامو نوازش کرد و گفت:_نیاز یعنی چ...

#پارت_۹ #آخرین_تکه_قلبم گوشیمو گرفت دستش و شروع کزد به خوندن...

#پارت_۶ #آخرین_تکه_قلبم یه ۵،۶دیقه ای منتظر موندم تا اومد ، ...

#پارت_۵ #آخرین_تکه_قلبم پیام دادم :عموم میخواد ببرمون دهات ش...

نام فیک:عشق مخفیPart: 22ویو جیمین*توی ماشین نشسته بودم که دی...

نام فیک: عشق مخفیPart: 43ویو جیمین*من رفتم ارایشگاه و...خلاص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط