گرفته هجر گریبان خون جگرها را
گرفته هجر گریبان خون جگرها را
به شب کشیده غیاب شما سحرها را
برای خوب و بد ما نبودنت ضرر است
غم فراق تو سوزانده خشک و ترها را
هزار مرتبه آوارهی شما شدهایم
هزار مرتبه گشتیم این گذرها را
خودت گواه زمینگیر بودن مایی
گناه آمد و سوزاند بال و پرها را
بدیم اگر چه ولی باز تحمل کن
نَران ز پشت درِ خانه دردسرها را
به گریه راه تو را شستهایم روزبهروز
نوازشی بکن ای شاه رفتگرها را
ببین چه میکشد این طایفه بدون شما
بیا و دفع کن از شیعیان خطرها را
چه جمکران، چه قم، چه نجف، چه سامرا
به کربلا برسان ختم این سفرها را
از این عزا همهی دشت گریه میافتند
بغل کنند اگر پدرها پسرها را
به شب کشیده غیاب شما سحرها را
برای خوب و بد ما نبودنت ضرر است
غم فراق تو سوزانده خشک و ترها را
هزار مرتبه آوارهی شما شدهایم
هزار مرتبه گشتیم این گذرها را
خودت گواه زمینگیر بودن مایی
گناه آمد و سوزاند بال و پرها را
بدیم اگر چه ولی باز تحمل کن
نَران ز پشت درِ خانه دردسرها را
به گریه راه تو را شستهایم روزبهروز
نوازشی بکن ای شاه رفتگرها را
ببین چه میکشد این طایفه بدون شما
بیا و دفع کن از شیعیان خطرها را
چه جمکران، چه قم، چه نجف، چه سامرا
به کربلا برسان ختم این سفرها را
از این عزا همهی دشت گریه میافتند
بغل کنند اگر پدرها پسرها را
- ۱۸۸
- ۲۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط