نم نم باران زند بر شیشه بیدارت ند

نم نم باران زند بر شیشه بیدارت ڪند
یاد من اید ڪنارت تا ڪه بے تابت ڪند.
حس ڪنے یک لحظه من درزیر باران بیڪسم
غرق صدهاخاطره گردے ڪه بیخوابت ڪند،
بوی شیدایے بپیچد درفضاے خانه ات.
اخرش این عشق عالے زار و بیمارت ڪند.
باد آید پرده ذهن ات گشاید سوے ما
یاد ما افتی،جنون ازخویش بیزارت ڪند.
با نوک انگشت نویسے (خاطراتت زنده شد)
بر بخار روے شیشه....بلکه ارامت ڪند
عاصیم در زیر باران با هزاران خاطره
گفته ام باران بیاید تا ڪه بیدارت ڪند...
دیدگاه ها (۵)

دوست دارم که دلم هرچه بخواهد باشینه چنین پیش خلایق تو زبانزد...

از ناخنکِ عشقِ تو بر جای جراحتیک شب ننهادیم به بالین سر راحت...

من و دل بریدن از تو؟ چه محال خنده داری!که کسی ندیده کافر، به...

عاشقی یک نوع قمار زندگیست"گرببازی عاقبت افسرده گیست"من نشستم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط