یارجان

یارجان!
یه روزایی نبودنت بیشتر از همیشه توی چشم میزنه...
روزایی که مجبورم از محلهایی عبور کنم که با هم رد شدیم...
بعد مثل مجانین زل میزنم به فلان نیمکت توی پارک...
فلان صندلی توی بیمارستان...
عه... این همون سوپری بود که با هم ازش خرید کردیم!
عه... اون روز اینجا بهت گل دادم...
اینجا اولین جایی بود که نشستی پشت ماشین من...
و...
و...
و...
این بود که امروز موقع رد شدن از خیابون به سمت بیمارستان چندبار نزدیک بود تصادف کنم...
باورم نمیشه 6 ماه گذشته از آخرین باری که دیدمت...
باورم نمیشه 6 ماه گذشت...
و داغ نبودنت هنوزم تازه است...
حتی تیزتر و سوزنده تر از روزای اول...
...
دیدگاه ها (۵)

کاری که با من کرد دنیا، داستان داردشرحش نخواهم داد، اما داست...

نفس

روشن+ دل

دلیل منطقی

#Gentlemans_husband#season_Third#part_284رفتیم توی حیاط، ماش...

پارت دوم:داستان از دیدگاه یونگی: چند روزی از تصادف یونگی با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط