فرصت محدود در سیما
فرصت محدود در سیما
گفت مجری: سلام بیننده
کاش باشد لبت پر از خنده
مهمان آمده چه مهمانی
باش تا لحظههای پایانی
حرف دارد برایمان خیلی
و به شربت ندارد او میلی!
گفت مهمان: سلام بر دوردست
گفت مجری که: وقت محدود است
پخش باید شود دوتا آهنگ
باز آیم برای حرف قشنگ
بعد آهنگ مجری خندان
گفت لطفا سخن بگو مهمان...
گفت: دنیا چو جمع و تفریق است
گفت مجری: زمان تبلیغ است
پخش باید شود کمی تبلیغ
رفت و آمد کنیم با تشویق!
آمدند و دوباره آن مهمان
گفت: باید سفر کند انسان
گفت مجری: زمان پایانیست
لحظه پخش شعری از «بانی»ست
گشت برنامه این چنین پایان
رفت بی حرف طفلی آن مهمان!
امیرحسین خوشحال
گفت مجری: سلام بیننده
کاش باشد لبت پر از خنده
مهمان آمده چه مهمانی
باش تا لحظههای پایانی
حرف دارد برایمان خیلی
و به شربت ندارد او میلی!
گفت مهمان: سلام بر دوردست
گفت مجری که: وقت محدود است
پخش باید شود دوتا آهنگ
باز آیم برای حرف قشنگ
بعد آهنگ مجری خندان
گفت لطفا سخن بگو مهمان...
گفت: دنیا چو جمع و تفریق است
گفت مجری: زمان تبلیغ است
پخش باید شود کمی تبلیغ
رفت و آمد کنیم با تشویق!
آمدند و دوباره آن مهمان
گفت: باید سفر کند انسان
گفت مجری: زمان پایانیست
لحظه پخش شعری از «بانی»ست
گشت برنامه این چنین پایان
رفت بی حرف طفلی آن مهمان!
امیرحسین خوشحال
- ۱۲.۱k
- ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط