تو را برای شبی عاشقانه کم دارم

تو را برای شبی عاشقانه کم دارم
تو را برای دعای شبانه کم دارم

تو را و گرمی آغوش مهربانت را
برای خلوت و سرمای خانه کم دارم

غروب آمد و اسباب غم فراهم شد
برای گریه ام این بار شانه کم دارم

من آن پرنده ی تنهای زیر بارانم
کمی درخت و کمی آشیانه کم دارم

نخواه از تو و این میل کهنه برگردم
که در برابر حرفت بهانه کم دارم

ببخش اگر سخنانم تو را مکدر کرد
من از تبار عذابم ترانه کم دارم
دیدگاه ها (۱)

ما نسلِ امروز فارغ و فردا عاشقیم...جامعه ی دلمردگانِ متحرکیم...

مجنون و آب و کوزه و لیلا بهانه بودزندان و چاه و گرگ و زلیخا ...

بنام اسم قشنگت که ناز و محبوب استبنام ناز دوچشمت که پاک و مح...

بگو چگونه بمیرمتکه اینگونه در من نفس می کشیبگو چگونه وابسته ...

محل آشنایی آن‌ها یک کافه-کتاب‌فروشی دنج و خلوت بود که نامجون...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط