فیک جیمین
فیک جیمین
یک اتفاق
پارت ۹
*:جیمین خودتی
_:نه نیستم حرفی میزنیا
*: میزنمتا
_: بیا پیش ما
*: مرسی مزاحم نمیشم
_: نه بیا
*: باش
و رفت پیش جیمین نشست
+: جیمین معرفی نمیکنی
_: خب یونا ایشون شین هه هستن دوست دوران دبیرستانم و شین هه ایشون یونا هستن دوست ..
+:دوست دخترشم خوشبختم
*: منم خوشبختم
جیمین ویو:
وقتی گفت دوست دختر هم تعجب کردم و هم خوشحال شدم و سفارشمون اومد خوردیم و خدافظی کردیم با شین هه و با یونا سوار ماشین شدیم
_: خب نمیخوای توضیح بدی. خانم کوچولو
+: اولن چیو توضیح بدم و دومن من خانم کوچولو نیستم
_: خب وقتی به شین هه دوست دخترمی چرا بگو
+: خب مشکلیه یا خوشت نمیاد دوست ...
یونا ویو :
حرفم با گذاشته شدن لب جیمین رو لبام قطع شد لبام رو مک میزد منم همراهی کردم
بعد ۴ مین جدا شدیم
_: نبینم دیگه این حرفو بزنی
+: باشه
_: یعنی الان دوست دخترمی
+: خب اگر اینجوری بهش نگاه کنیم اره دوست دخترتم
دینگ دینگ ( صدای تلفنش ) سلام باشه فردا میام بای
_: کی بود
+: یونگ دو
_: چی گفت
+: عزیزم فعلا نمیتونم بگم فردا وقتی خودم جریانو فهمیدم بهت میگم
_: باشه چاگیا (لبخند )
+: قربون لبخندت برم ( لپشو بوس کرد )
_: خدانکنه
+: دیگه برین
پرش زمانی به ۳ ساعت بعد
+: جیمینا فیلم ببینیم
_: باشه بیبی
+: فیلم ..... رو میزارم
باشه
پرش زمانی به نیم ساعت بعد
_: چاگیا بخوابیم
+: اره
یونا ویو :
فیلم تموم شد خیلی خسته بودم با جیمین رفتیم بالا
میخواستم برم که دستی دور کمرم قرار گرفت
_: نمیخوای پیش من بخوابی
+: اما خب تو بیا پیشم
و گرفتن خوابیدن
صبح :
یونا ویو:
با صدای گوشیم بیدار شدم میخواستم برم دوش بگیرم که چیزی مانع بلند شدنم شد و منو کشید طرف تخت
_: بیب من هنوز خوابم میاد لطفا کنارم بخواب
+: موچی قشنگم معذرت میخوام من باید برم یه کاری دارم قول میدم زود بیام و با موچی خوشگذرونیم
_: باشه برو ولی دیر نیا( کیوت )
+: باشه کیوتی
رفتم دوش گرفتم موهام و خشک کردم و لباسمو پوشیدم.
صبحونه درست کردم برا جیمینا و رفتم محل قرارمون
+: یونگ دو
؟: بله دادستان
+: خب توضیح بده
خ
م
ا
ر
ی
فردا میزارم
الان نمیتونم یکم حالم خوش نیست پس تا فردا بای
اسلاید دو استایل یونا
یک اتفاق
پارت ۹
*:جیمین خودتی
_:نه نیستم حرفی میزنیا
*: میزنمتا
_: بیا پیش ما
*: مرسی مزاحم نمیشم
_: نه بیا
*: باش
و رفت پیش جیمین نشست
+: جیمین معرفی نمیکنی
_: خب یونا ایشون شین هه هستن دوست دوران دبیرستانم و شین هه ایشون یونا هستن دوست ..
+:دوست دخترشم خوشبختم
*: منم خوشبختم
جیمین ویو:
وقتی گفت دوست دختر هم تعجب کردم و هم خوشحال شدم و سفارشمون اومد خوردیم و خدافظی کردیم با شین هه و با یونا سوار ماشین شدیم
_: خب نمیخوای توضیح بدی. خانم کوچولو
+: اولن چیو توضیح بدم و دومن من خانم کوچولو نیستم
_: خب وقتی به شین هه دوست دخترمی چرا بگو
+: خب مشکلیه یا خوشت نمیاد دوست ...
یونا ویو :
حرفم با گذاشته شدن لب جیمین رو لبام قطع شد لبام رو مک میزد منم همراهی کردم
بعد ۴ مین جدا شدیم
_: نبینم دیگه این حرفو بزنی
+: باشه
_: یعنی الان دوست دخترمی
+: خب اگر اینجوری بهش نگاه کنیم اره دوست دخترتم
دینگ دینگ ( صدای تلفنش ) سلام باشه فردا میام بای
_: کی بود
+: یونگ دو
_: چی گفت
+: عزیزم فعلا نمیتونم بگم فردا وقتی خودم جریانو فهمیدم بهت میگم
_: باشه چاگیا (لبخند )
+: قربون لبخندت برم ( لپشو بوس کرد )
_: خدانکنه
+: دیگه برین
پرش زمانی به ۳ ساعت بعد
+: جیمینا فیلم ببینیم
_: باشه بیبی
+: فیلم ..... رو میزارم
باشه
پرش زمانی به نیم ساعت بعد
_: چاگیا بخوابیم
+: اره
یونا ویو :
فیلم تموم شد خیلی خسته بودم با جیمین رفتیم بالا
میخواستم برم که دستی دور کمرم قرار گرفت
_: نمیخوای پیش من بخوابی
+: اما خب تو بیا پیشم
و گرفتن خوابیدن
صبح :
یونا ویو:
با صدای گوشیم بیدار شدم میخواستم برم دوش بگیرم که چیزی مانع بلند شدنم شد و منو کشید طرف تخت
_: بیب من هنوز خوابم میاد لطفا کنارم بخواب
+: موچی قشنگم معذرت میخوام من باید برم یه کاری دارم قول میدم زود بیام و با موچی خوشگذرونیم
_: باشه برو ولی دیر نیا( کیوت )
+: باشه کیوتی
رفتم دوش گرفتم موهام و خشک کردم و لباسمو پوشیدم.
صبحونه درست کردم برا جیمینا و رفتم محل قرارمون
+: یونگ دو
؟: بله دادستان
+: خب توضیح بده
خ
م
ا
ر
ی
فردا میزارم
الان نمیتونم یکم حالم خوش نیست پس تا فردا بای
اسلاید دو استایل یونا
۳.۹k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.