سیزدهمین روز از اول فصل سال هم رسید...
سیزدهمین روز از اول فصل سال هم رسید...
کوچکتر که بودم روز سیزدهم باید از خانه بیرون میرفتیم. مادربزرگ معتقد بود به نحسی سیزده.
سبزه ها را برمیداشتیم و میزدیم به دشت و کوه...
دور میشدیم از هیاهوی شهر...
بچه بودیم و تنها کارمان این بود که وسط بیابانها دنبال چوب بگردیم و آتش به پا کنیم...
کمی که بزرگتر شدیم میگفتند سبزه ها را گره بزنیم...میگفتند سبزه ها را با یک دست گره بزنیم معتبرتر است😀
من اما هیچوقت سبزه ای را گره نزدم. هیچوقت هم سبزه خودمان را توی آب رها نکردم...
توی باغچه میکاشتمش و هر روز آبش میدادم... بزرگ میشد و من هم با سبزه بزرگ میشدم...
میگفتند برای رفع مشکلاتتان و باز شدن بخت سبزه ها را گره میزنند... اما من هیچوقت باور نکردم گره مشکلاتم با گره زدن باز شود...
شما هم باور نکنید...
گره را باید با دست، تلاش، همت و امید به لطف خدا باز کرد...
اینکه در مسیر رشد دیگری گره بیندازی تا گره ات گشوده شود خیلی منطقی نیست...
من این را با همان عقل کودکیم فهمیدم...
این شد که هر سال به جای گره روی گره انداختن اول هر سال نشستم و فکرم را جمع کردم و گره ها را نوشتم و برای بازکردنشان برنامه ریختم...
سبزه های دوست داشتنیمان را هم کاشتم توی باغچه...
من ایمان دارم روزی به یمن دعای خیر دانه های سبزه، گره از تمام مشکلاتم گشوده خواهد شد...
درست شبیه تمام این سالها... #من_نوشت:
این قدر سیزده بدر زدین بیرون که آه شهریار گرفتتون:
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم... #روزگارتون_خدایی🌺 #روزتون_سرشار_از_نگاه_مهربان_خدا🌻 #روز_طبیعت #سیزده_بدر #امید #عشق #توکل #سبزه
کوچکتر که بودم روز سیزدهم باید از خانه بیرون میرفتیم. مادربزرگ معتقد بود به نحسی سیزده.
سبزه ها را برمیداشتیم و میزدیم به دشت و کوه...
دور میشدیم از هیاهوی شهر...
بچه بودیم و تنها کارمان این بود که وسط بیابانها دنبال چوب بگردیم و آتش به پا کنیم...
کمی که بزرگتر شدیم میگفتند سبزه ها را گره بزنیم...میگفتند سبزه ها را با یک دست گره بزنیم معتبرتر است😀
من اما هیچوقت سبزه ای را گره نزدم. هیچوقت هم سبزه خودمان را توی آب رها نکردم...
توی باغچه میکاشتمش و هر روز آبش میدادم... بزرگ میشد و من هم با سبزه بزرگ میشدم...
میگفتند برای رفع مشکلاتتان و باز شدن بخت سبزه ها را گره میزنند... اما من هیچوقت باور نکردم گره مشکلاتم با گره زدن باز شود...
شما هم باور نکنید...
گره را باید با دست، تلاش، همت و امید به لطف خدا باز کرد...
اینکه در مسیر رشد دیگری گره بیندازی تا گره ات گشوده شود خیلی منطقی نیست...
من این را با همان عقل کودکیم فهمیدم...
این شد که هر سال به جای گره روی گره انداختن اول هر سال نشستم و فکرم را جمع کردم و گره ها را نوشتم و برای بازکردنشان برنامه ریختم...
سبزه های دوست داشتنیمان را هم کاشتم توی باغچه...
من ایمان دارم روزی به یمن دعای خیر دانه های سبزه، گره از تمام مشکلاتم گشوده خواهد شد...
درست شبیه تمام این سالها... #من_نوشت:
این قدر سیزده بدر زدین بیرون که آه شهریار گرفتتون:
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم... #روزگارتون_خدایی🌺 #روزتون_سرشار_از_نگاه_مهربان_خدا🌻 #روز_طبیعت #سیزده_بدر #امید #عشق #توکل #سبزه
۱۰.۰k
۱۳ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.