𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
𝙇𝙞𝙛𝙚 𝙊𝙣 𝙈𝙮 𝙊𝙬𝙣 𝙏𝙚𝙧𝙢𝙨!
part۶
(عکس لباس رو گذاشتم)
_بریم
؛بریم جیمین
+هااا
_بیا ما رو ببر خونه آت اینا
+اومدم
_سوار ماشین شدم کل راه داشتم توضیح میدادم
(ویو خونه آت اینا جیمین و لونا رفتن خونه)
م/ا:آت باید یه چیزی بهت بگم
_بگو مامان چی شده
م/ا:آت تو دیگه بزرگ شدی دو روز دیگه هم فارغ تحصیل میشی عموت زنگ زده میگه دیگه هر دو بزرگ شدین باید ازدواج کنن
_چی چی میگی مامان نگو که قبول کردی
م/ا:وسایلتو جمع کن فردا باید بریم بوسان
_از خونه زدم بیرون همینجوری داشتم بی دلیل میدوییدم زنگ زدم لونا گفتم بیاد دریا همین که اومد بغلش کردم همه چیز رو توضیح دادم اونم گریه کرد
؛دونم چی بگم هق هق
part۶
(عکس لباس رو گذاشتم)
_بریم
؛بریم جیمین
+هااا
_بیا ما رو ببر خونه آت اینا
+اومدم
_سوار ماشین شدم کل راه داشتم توضیح میدادم
(ویو خونه آت اینا جیمین و لونا رفتن خونه)
م/ا:آت باید یه چیزی بهت بگم
_بگو مامان چی شده
م/ا:آت تو دیگه بزرگ شدی دو روز دیگه هم فارغ تحصیل میشی عموت زنگ زده میگه دیگه هر دو بزرگ شدین باید ازدواج کنن
_چی چی میگی مامان نگو که قبول کردی
م/ا:وسایلتو جمع کن فردا باید بریم بوسان
_از خونه زدم بیرون همینجوری داشتم بی دلیل میدوییدم زنگ زدم لونا گفتم بیاد دریا همین که اومد بغلش کردم همه چیز رو توضیح دادم اونم گریه کرد
؛دونم چی بگم هق هق
۷.۶k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.