سوراخ پارت 34
#تهیونگ
اوضاع خیلی قر و قاتی شده بود....یونا تو کما بود....جی هوپ هم هنوز بهوش نیومده بود...
کوکم ک گم و گور....😡
با اعضا رفتیم خونه جیمین...باید بچه هاشون رو مطلع میکردیم....تا قیافههای مظلوم و مهربونشون رو دیدم....اصلا ط طاقت بیارم....
😭😭😭😭😭💔
#شوگا
تهیونگ با دیدن بچهها شروع کرد به گریه کردن....من و نامجون بردیمش بیرون....
و قرار شد ک جیمین و جین با اونا صحبت کنن...
#جین
نمیدونستم از کجا شروع کنم....
- بچهها...
×÷بله؟؟!!
- یه موضوعی هست ک شما باید در موردش بدونید...
×÷چی؟؟
- خب مامانتون یه چند روزی نیست...ینی رفته مسافرت.....
×خب پس بابایی کجاس؟
- اممم.....باباتونم رفته یه ماموریت توی ژاپن.....زود میاد...
÷همش همین....پس چرا عمو تهیونگ گریه کرد؟؟؟
- اون چون میدونه شما دلتون تنگ میشه واسه مامان و بابا .....گریه کرد....
÷😐
#نامجون
بالاخره از خونه
اوضاع خیلی قر و قاتی شده بود....یونا تو کما بود....جی هوپ هم هنوز بهوش نیومده بود...
کوکم ک گم و گور....😡
با اعضا رفتیم خونه جیمین...باید بچه هاشون رو مطلع میکردیم....تا قیافههای مظلوم و مهربونشون رو دیدم....اصلا ط طاقت بیارم....
😭😭😭😭😭💔
#شوگا
تهیونگ با دیدن بچهها شروع کرد به گریه کردن....من و نامجون بردیمش بیرون....
و قرار شد ک جیمین و جین با اونا صحبت کنن...
#جین
نمیدونستم از کجا شروع کنم....
- بچهها...
×÷بله؟؟!!
- یه موضوعی هست ک شما باید در موردش بدونید...
×÷چی؟؟
- خب مامانتون یه چند روزی نیست...ینی رفته مسافرت.....
×خب پس بابایی کجاس؟
- اممم.....باباتونم رفته یه ماموریت توی ژاپن.....زود میاد...
÷همش همین....پس چرا عمو تهیونگ گریه کرد؟؟؟
- اون چون میدونه شما دلتون تنگ میشه واسه مامان و بابا .....گریه کرد....
÷😐
#نامجون
بالاخره از خونه
۲۲.۳k
۲۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.