بوسه کردم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌بوســـــه کردم؛
بر لب مستت دلم دیوانــه شد... ازغم چشمــــان مستت،، خانه ام ویرانـــه شد... ای همــه دل خوشے ام؛
دربند گیســــوے توأم... من کجا از غصــه گویم،، تا در آغـــــــوش توام.....
دیدگاه ها (۲)

چشم من می بارد و لب های تو تر می شودحال من با حس آغوش تو بهت...

در آن شب رویاییدر آن کوچه بن بست ،در انحصار بازوانتشراب لبها...

می رقصند گیسوان پریشانمدر دشت خیال انگیز رویا ها ...وقتی، نس...

دستت را به من بدهتا از مرزهای زمینی امفراروی کنمو چون شهابی ...

دستش رو قلبم بود.هر وقت می فهمید حالم‌ خوش نیست، همین کار رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط