ویو کوک ات زنگ زد و گفت با دوستاش میره بیرون منم بهش گف

ویو کوک: ا.ت زنگ زد و گفت با دوستاش میره بیرون منم بهش گفتم فقط بره گمشه اصلا حوصلشو ندارم.ازش خسته شدم.انگار زیاده روی کردم. آه اصلا ولش کن من که قراره تا دو هفته دیگه ازش طلاق بگیرم. به لیا زنگ زدم و گفتم بیاد بار ساحلی خودم هم آماده شدم به سمت بار ساحلی حرکت کردم. به بار که رسیدم دخترهایی تو جمع میرقصیدن و مرد هایی که الکل می خوردن و به بدن دختر ها نگاه می کردن. از اونجا که زیاد میام اینجا تو بخش وی آی پی میشینم و منتظر لیا می مونم.
۵ دقیقه بعد
لیا با یه لباس خیلی باز به سمتم می آد و با حالت لوسی روی پاهام میشینه(گفت و گوی لیا و کوک)
لیا:سلام اوپا
کوک:سلام بیبی گرل
لیا:دلم برات تنگ شده بود(و خودشو بیشتر به کوک می م.الونه)
کوک: خیلی داری تحری.کم میکنی بیبی
(که یهو لیا ل.باشو رو ل.بای کوک میزاره. کوک هم همکاری میکنه)
کوک ویو: دیگه تحملم تموم شد و به سمت یکی از اتاقای بار رفتیم.و......(بقیش با ذهن های خوشگلتون)

برای پارت های بعدی لایک و حمایت یادتون نره کیوتا❤
دیدگاه ها (۱۰)

سناریو جینوقتی عضو هشتم هستی و ازت متنفره اما عاشقت میشه اما...

سلام خوشگلا چطورین؟part3ا.ت ویو: با دخترا نشسته بودیم که تو ...

سلامسناریو بی تی اسوقتی به زور باهم ازدواج میکنید و اونا دوس...

سلام بچه هاچطورید؟Part1 ا.ت: چندماهی میشد که جونگکوک باهام س...

پارت ۱

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط