سلام خوشگلا چطورین؟
سلام خوشگلا چطورین؟
part3
ا.ت ویو: با دخترا نشسته بودیم که تو بخش وی آی پی یه پسره مثل جونگ کوک رو دیدم. یکم که بیشتر دقت کردم دیدم کوکه که داره یه دختر دیگه رو می.بوسه چشام پر اشک شده بود کسی که می گفت عاشقمه و عاشقانه من رو می پرستید و می گفت از قلبم به خوبی محافظت میکنه قلبم رو شکست نمیدونم چرا ولی یهویی حس کردم چشمام خیس شده سعی کردم اشکام رو از دوستام پنهان کنم ولی انگار نانسی فهمید.
نانسی: چی شده
ا.ت:(با دستم به کوک و دختره کنارش اشاره کردم.)
نانسی:(عصبانی میشه) دست ا.تو میگیره و میگه پاشو پاشو اینجا دیگه جای موندن نیست. موضوع رو با جیا و یونا هم در میون می زاره و سریع ا.ت رو از اونجا بیرون میاره.
داخل ماشین:
نانسی:امشب میای خونه ی من دیگه پاتو تو خونه ی اون پسره نمیزاری فردا هم ازش طلاق میگیری.
ا.ت:درحالی که اشک میریخت رو به دوستاش کرد و گفت اما من اونو دوست دارم نمی تونم ازش دل بکنم.
نانسی و جیا و یونا با هم و با داد: یعنی چی اون به تو خیانت کرده و تو هنوز دوستش داری.
ا.ت: آره دوستش دارم ولی نمیدونم چرا وقتی دیدم داره خیانت میکنه چرا هنوزم دوستش دارم(با داد)
فردا صبح کوک ویو:
کوک ویو:از خواب بلند شدم دیدم لیا تو بغلم خوابیده.امروز به ا.ت میگم طلاق بگیریم جوری که لیا از خواب بیدار نشه از رو تخت بلند شدم. گوشیم رو از رو میز برداشتم یه پیام از طرف ا.ت بود که نوشته بود بیا از هم طلاق بگیریم.
(نکته: نانسی و یونا وجیا به زور گوشی ا.ت رو گرفتن و به کوک پیام دادن)
از خوشحالی داد کشیدم که لیا از خواب بلند شد
رفتم پیشش و بهش گفتم که ا.ت رو قراره امروز طلاق بدم از خوشحالی همدیگه رو بغل کردیم. من و لیا از اتاق وی آی پی بار بیرون اومدیم. لیا رو خونه رسوندم و خودم به سمت دادگاه راه افتادم.
برای پارت های بعد لایک و حمایت یادتون نره دوستتون دارم❤
part3
ا.ت ویو: با دخترا نشسته بودیم که تو بخش وی آی پی یه پسره مثل جونگ کوک رو دیدم. یکم که بیشتر دقت کردم دیدم کوکه که داره یه دختر دیگه رو می.بوسه چشام پر اشک شده بود کسی که می گفت عاشقمه و عاشقانه من رو می پرستید و می گفت از قلبم به خوبی محافظت میکنه قلبم رو شکست نمیدونم چرا ولی یهویی حس کردم چشمام خیس شده سعی کردم اشکام رو از دوستام پنهان کنم ولی انگار نانسی فهمید.
نانسی: چی شده
ا.ت:(با دستم به کوک و دختره کنارش اشاره کردم.)
نانسی:(عصبانی میشه) دست ا.تو میگیره و میگه پاشو پاشو اینجا دیگه جای موندن نیست. موضوع رو با جیا و یونا هم در میون می زاره و سریع ا.ت رو از اونجا بیرون میاره.
داخل ماشین:
نانسی:امشب میای خونه ی من دیگه پاتو تو خونه ی اون پسره نمیزاری فردا هم ازش طلاق میگیری.
ا.ت:درحالی که اشک میریخت رو به دوستاش کرد و گفت اما من اونو دوست دارم نمی تونم ازش دل بکنم.
نانسی و جیا و یونا با هم و با داد: یعنی چی اون به تو خیانت کرده و تو هنوز دوستش داری.
ا.ت: آره دوستش دارم ولی نمیدونم چرا وقتی دیدم داره خیانت میکنه چرا هنوزم دوستش دارم(با داد)
فردا صبح کوک ویو:
کوک ویو:از خواب بلند شدم دیدم لیا تو بغلم خوابیده.امروز به ا.ت میگم طلاق بگیریم جوری که لیا از خواب بیدار نشه از رو تخت بلند شدم. گوشیم رو از رو میز برداشتم یه پیام از طرف ا.ت بود که نوشته بود بیا از هم طلاق بگیریم.
(نکته: نانسی و یونا وجیا به زور گوشی ا.ت رو گرفتن و به کوک پیام دادن)
از خوشحالی داد کشیدم که لیا از خواب بلند شد
رفتم پیشش و بهش گفتم که ا.ت رو قراره امروز طلاق بدم از خوشحالی همدیگه رو بغل کردیم. من و لیا از اتاق وی آی پی بار بیرون اومدیم. لیا رو خونه رسوندم و خودم به سمت دادگاه راه افتادم.
برای پارت های بعد لایک و حمایت یادتون نره دوستتون دارم❤
۹.۵k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.