بچه ها تا الان خونه مامانبزرگم بودم برا اینکه بابابزرگم ف
بچه ها تا الان خونه مامانبزرگم بودم برا اینکه بابابزرگم فوت شده اومده بودن خونه مامانبزرگم
دارم ذز خستگی زیاد میمیرم دوست و پاهام درد میکنه یه لشکر آدم بود بعد از ساعت 18 تا 22 اونجا کار کردم
پذیرایی و اینا
منی که خونه خودمون دست به سیاه و سفید نمیزدم الان اونجا داشتم مثل خر کار میکردم
تازه نه برا شادی و خوشحالی بلکه برا عزاداری بابابزرگم
فردا هم امتحان ریاضی دارم
خدایا کمکم کن امتحانم رو خوب بدم لطفا برام دعا کنید امتحانمو خوب بدم لطفا لطفا لطفا خب اگه کارم داشتین تا 6 صبح بیدارم
بای💎🦋
دارم ذز خستگی زیاد میمیرم دوست و پاهام درد میکنه یه لشکر آدم بود بعد از ساعت 18 تا 22 اونجا کار کردم
پذیرایی و اینا
منی که خونه خودمون دست به سیاه و سفید نمیزدم الان اونجا داشتم مثل خر کار میکردم
تازه نه برا شادی و خوشحالی بلکه برا عزاداری بابابزرگم
فردا هم امتحان ریاضی دارم
خدایا کمکم کن امتحانم رو خوب بدم لطفا برام دعا کنید امتحانمو خوب بدم لطفا لطفا لطفا خب اگه کارم داشتین تا 6 صبح بیدارم
بای💎🦋
- ۲.۴k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط