بلک رز part 11
با شنیدن صدای تهیونگ پشت سرم خشکم زد، سری جیغ خفیفی کشیدم و دستامو جلوی سینم گرفتم
تهیونگ با اون پوزخند همیشگیش به در تکیه داده بود و سوتینمو با یه انگشتش گرفته بود .
داد زدم ....
_ عوضی انو پس بدهههه .
+ نچ نچ بد گرلمون باید ادب یاد بگیره اول
خم شدم حوله رو از رویه زمین برداشتم و سری دور خودم پیچوندم
با اخم بدی سمت تهیونگ برگشتم .
_ مردیکه بت میگم پسش بده ...
+ اگه مؤدبانه درخواست کنی شاید پسش بدم
_ چی از جونم میخوای عوضی سوتینمو پس بدههه
+ هه من عوضیم ، اوکی
روشو برگردوند و خواست از در بیرون بره که داد زدم ...
_ کیم تهیونگ بت میگم پسش بدهههههه
بالحن لوسی نالید
+ خواستم پسش بدماااا ولی خب چون خیلی عوضیم این کارو نمی کنم ، به جاش به جیمین میدمش .... میتونی از اون پسش بگیری جیمین پسر خوبیه و قلب رئوفی داره
حتما بهت پسش میده ...
بعدش از رختکن بیرون رفت .
_ وای خاک تو سرم حالا چیکار کنم
کلافه سویشرت طوسمو از کیفم بیرون گشیدم و پوشیدم کیفمو بغل کردم و از رختکن بیرون زدم
" زمان حال "
جنی + چه آدم بیشعوری
_ اره دیگه اینطوری شد آبروی نداشتم رفت خواهر ...
+ حالا سوتینت چی شد پسش گرفتی ؟
_ نه دیگه هیچ وقت رنگشم به چشم ندیدم
چقدرم دوسش داشتم حیف شد ، یادمه تا چند وقت جیمین هر موقع از کنارم رد میشد ،
لبخند خیلی بدی بهم میزد قشنگ مشخص بود که تهیونگ سوتینمو داد به جیمین
+ کاش می تونستم این تهیونگ رو غفه کنم ...
تهیونگ با اون پوزخند همیشگیش به در تکیه داده بود و سوتینمو با یه انگشتش گرفته بود .
داد زدم ....
_ عوضی انو پس بدهههه .
+ نچ نچ بد گرلمون باید ادب یاد بگیره اول
خم شدم حوله رو از رویه زمین برداشتم و سری دور خودم پیچوندم
با اخم بدی سمت تهیونگ برگشتم .
_ مردیکه بت میگم پسش بده ...
+ اگه مؤدبانه درخواست کنی شاید پسش بدم
_ چی از جونم میخوای عوضی سوتینمو پس بدههه
+ هه من عوضیم ، اوکی
روشو برگردوند و خواست از در بیرون بره که داد زدم ...
_ کیم تهیونگ بت میگم پسش بدهههههه
بالحن لوسی نالید
+ خواستم پسش بدماااا ولی خب چون خیلی عوضیم این کارو نمی کنم ، به جاش به جیمین میدمش .... میتونی از اون پسش بگیری جیمین پسر خوبیه و قلب رئوفی داره
حتما بهت پسش میده ...
بعدش از رختکن بیرون رفت .
_ وای خاک تو سرم حالا چیکار کنم
کلافه سویشرت طوسمو از کیفم بیرون گشیدم و پوشیدم کیفمو بغل کردم و از رختکن بیرون زدم
" زمان حال "
جنی + چه آدم بیشعوری
_ اره دیگه اینطوری شد آبروی نداشتم رفت خواهر ...
+ حالا سوتینت چی شد پسش گرفتی ؟
_ نه دیگه هیچ وقت رنگشم به چشم ندیدم
چقدرم دوسش داشتم حیف شد ، یادمه تا چند وقت جیمین هر موقع از کنارم رد میشد ،
لبخند خیلی بدی بهم میزد قشنگ مشخص بود که تهیونگ سوتینمو داد به جیمین
+ کاش می تونستم این تهیونگ رو غفه کنم ...
۲.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.