سناریو استری کیدز
پارت دو :
_نمیخوام مشکلی درست کنم. برو کنار.
×مشکلو خودت درست میکنی. خیلی وقته منتظر این لحظهام.
دستت رو گرفت، اما صدای خشدار آشنایی پشت سرت:
÷ دستتو بکش عوضی
برگشتی سونگمین اما نسخهای از اون که هیچوقت ندیده بودی چشمهاش، حالت فکش، طرز قدم برداشتنش…هیچ ربطی به پسر مهربونِ همیشگی نداشت.
چوی خندید.
×این کیه؟ داداش کوچولوت؟
سونگمین بدون حتی پلک زدن نزدیک شد.
÷ کوچولو؟
بعد یقهشو گرفت و هُل داد سمت دیوار.
با یه حرکت سریع، مچ دست چوی رو پیچوندطوری که نفسش از درد برید.
÷ یه بار دیگه… فقط یه بار دیگه بهش نزدیک بشی…
صدای آرومش از خشونت واقعیتر بود
÷قسم میخورم کاری میکنم حتی سایهت هم درد بکشه. فهمیدی؟
چوی فقط سرش رو تکون داد، از ترس یا درد مشخص نبود. سونگمین ولش کرد و برگشت سمت تو لحظهای طولانی زل زد بهت ، نه عصبی، نه ناراحت ... شکسته...
÷چرا نگفتی؟
تو چیزی نگفتی فقط سر تکون دادی و اشکهات ریخت. قبل از اینکه بری،سونگمین گرفتت تو بغلش. آروم، محکم، مثل یه پناهگاه. لینو با عجله دوید سمتتون نفسنفسزنان...
÷ من که گفته بودم یه چیزی میدونم…
بعد نگاهش آرومتر شد:
_ از این به بعد… هیچکس نمیتونه دست روی تو بلند کنه .. نه وقتی ما هستیم.
و تو… بالاخره برای اولین بار بعد ماهها حس کردی تنها نیستی...♡
━━━━━━━━━━━━━━━━━━
Momo . . ☆
#استری_کیدز #سناریو #فیکشن
#لینو #سونگمین #استریز
_نمیخوام مشکلی درست کنم. برو کنار.
×مشکلو خودت درست میکنی. خیلی وقته منتظر این لحظهام.
دستت رو گرفت، اما صدای خشدار آشنایی پشت سرت:
÷ دستتو بکش عوضی
برگشتی سونگمین اما نسخهای از اون که هیچوقت ندیده بودی چشمهاش، حالت فکش، طرز قدم برداشتنش…هیچ ربطی به پسر مهربونِ همیشگی نداشت.
چوی خندید.
×این کیه؟ داداش کوچولوت؟
سونگمین بدون حتی پلک زدن نزدیک شد.
÷ کوچولو؟
بعد یقهشو گرفت و هُل داد سمت دیوار.
با یه حرکت سریع، مچ دست چوی رو پیچوندطوری که نفسش از درد برید.
÷ یه بار دیگه… فقط یه بار دیگه بهش نزدیک بشی…
صدای آرومش از خشونت واقعیتر بود
÷قسم میخورم کاری میکنم حتی سایهت هم درد بکشه. فهمیدی؟
چوی فقط سرش رو تکون داد، از ترس یا درد مشخص نبود. سونگمین ولش کرد و برگشت سمت تو لحظهای طولانی زل زد بهت ، نه عصبی، نه ناراحت ... شکسته...
÷چرا نگفتی؟
تو چیزی نگفتی فقط سر تکون دادی و اشکهات ریخت. قبل از اینکه بری،سونگمین گرفتت تو بغلش. آروم، محکم، مثل یه پناهگاه. لینو با عجله دوید سمتتون نفسنفسزنان...
÷ من که گفته بودم یه چیزی میدونم…
بعد نگاهش آرومتر شد:
_ از این به بعد… هیچکس نمیتونه دست روی تو بلند کنه .. نه وقتی ما هستیم.
و تو… بالاخره برای اولین بار بعد ماهها حس کردی تنها نیستی...♡
━━━━━━━━━━━━━━━━━━
Momo . . ☆
#استری_کیدز #سناریو #فیکشن
#لینو #سونگمین #استریز
- ۱.۷k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط