مزاحم شما شدم

مزاحــم شما شدم
میـ دانــم !
تنها چـــراغ را روشن میـ کنم
گلها را در گلدان میـ گذارم
پنجــره را باز میـ کنم
و بعــد میـ روم ...

" آنـتوان دو سنت اگــ ـزوپری "
دیدگاه ها (۳)

ما به ایستگاه رفتیم تا دور شدن رااز قطارهایاد بگیریم...رسول ...

این فراموش نشدنی های لعنتی!آناگاوالدا راست میگوید که باید یک...

عـشـق! آدم را به جاهای ناشناخته می‌برد. مثـلا به ایستــگاه...

مرا زیاد ببوس ''پدر''تو تنها کسی هستی که... محبت هایت ''بی ط...

# اسیر _ ارباب PART _ 2 لئونارد: از حموم اومدم بیرون و سمت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط