+ من هَم دوستت دارم...!
+ من هَم دوستت دارم...!
باز و بسته شدنِ لبهایش را میدیدم امّا هیچ نمیشنیدم
دِلم میخواست از جایَم بپرم و به جبرانِ سالهایی که دوست داشتنش به مغزِ استخوانم رسیده بود امّا دَم نزدم در آغوش بگیرمَش
امّا جاذبه روی پاهایم چند برابر شده بود
میخواستم خودم را سیلی بزنم تا باور کنم
خواب نیست
رویا نیست
او هَم دوستَم دارد
ولی دَستانم توان نداشت...!
حالتِ مات و مبهوتم را دید
دستپاچه شد امّا بلافاصله تجویزِ خوبی برای حالِ زارم کرد
با بوسهاش آتشی به جانَم انداخت که هَنوز که هَنوزه دارَم میسوزم
میگفتند بعد از سیگار ، چای میچسبد
بعد از حمام ، خواب
بنظرم بعد از «دوستت دارم» شنیدن هَم بوسه عَجیب میچسبید...!
عَجب جملهایست این «دوستت دارم»
دیوانه میکند
ویرانه میکند
شاید حَوا «دوستت دارمی» گفت و آدم را راضی به چیدنِ سیب کرد
شاید مَجنون «دوستت دارمی» شنیده بود که دیوانهوار به کوچه و خیابان زد
شاید پدربزرگ هَرشب به خوابِ مادربزرگ میآید و «دوستت دارم» را با بوسهای فدایِ خندههای شیرینِ مادربزرگ میکند که مادربزرگ با آنهَمه تنهایی و کِسالت میخندد ، میخندد که خنده را از یاد نبرد ، که شبها در خواب بخندد تا پدربزرگ تکرار کند دوست داشتنش را...!
شاید هیتلر عَهد کرده بود که اگر «دوستت دارم» از معشوقهاش بشنود ، زَمین و زَمان را به هم بدوزد...!
و کسی نمیداند چه رازیست پشتِ این جمله ساده
میخواهَم بگویم دستِ کم نگیریدَش
راه و بیراه آن را نثارِ هر رهگذری که از کوچه دلِتان گذشت،نکنید
برای گفتنَش بجنگید ، برای شنیدنَش
وردِ زبانتان نشود یِکوقت...!
عِشق که به مغزِ استخوانتان زد ، اعتراف کنید که دوستَش دارید
که بتوانید پایِ دوست داشتنَش بمانید
اعتراف کنید که دوستَش دارید
راستی بعدش هَم جانانه ببوسیدَش ، گفتم که بوسه بعد از «دوستت دارم» عَجیب میچسبد...!
#بوسه_بعد_از_دوستت_دارم_عجیب_می_چسبد
#دوستت_دارم_
باز و بسته شدنِ لبهایش را میدیدم امّا هیچ نمیشنیدم
دِلم میخواست از جایَم بپرم و به جبرانِ سالهایی که دوست داشتنش به مغزِ استخوانم رسیده بود امّا دَم نزدم در آغوش بگیرمَش
امّا جاذبه روی پاهایم چند برابر شده بود
میخواستم خودم را سیلی بزنم تا باور کنم
خواب نیست
رویا نیست
او هَم دوستَم دارد
ولی دَستانم توان نداشت...!
حالتِ مات و مبهوتم را دید
دستپاچه شد امّا بلافاصله تجویزِ خوبی برای حالِ زارم کرد
با بوسهاش آتشی به جانَم انداخت که هَنوز که هَنوزه دارَم میسوزم
میگفتند بعد از سیگار ، چای میچسبد
بعد از حمام ، خواب
بنظرم بعد از «دوستت دارم» شنیدن هَم بوسه عَجیب میچسبید...!
عَجب جملهایست این «دوستت دارم»
دیوانه میکند
ویرانه میکند
شاید حَوا «دوستت دارمی» گفت و آدم را راضی به چیدنِ سیب کرد
شاید مَجنون «دوستت دارمی» شنیده بود که دیوانهوار به کوچه و خیابان زد
شاید پدربزرگ هَرشب به خوابِ مادربزرگ میآید و «دوستت دارم» را با بوسهای فدایِ خندههای شیرینِ مادربزرگ میکند که مادربزرگ با آنهَمه تنهایی و کِسالت میخندد ، میخندد که خنده را از یاد نبرد ، که شبها در خواب بخندد تا پدربزرگ تکرار کند دوست داشتنش را...!
شاید هیتلر عَهد کرده بود که اگر «دوستت دارم» از معشوقهاش بشنود ، زَمین و زَمان را به هم بدوزد...!
و کسی نمیداند چه رازیست پشتِ این جمله ساده
میخواهَم بگویم دستِ کم نگیریدَش
راه و بیراه آن را نثارِ هر رهگذری که از کوچه دلِتان گذشت،نکنید
برای گفتنَش بجنگید ، برای شنیدنَش
وردِ زبانتان نشود یِکوقت...!
عِشق که به مغزِ استخوانتان زد ، اعتراف کنید که دوستَش دارید
که بتوانید پایِ دوست داشتنَش بمانید
اعتراف کنید که دوستَش دارید
راستی بعدش هَم جانانه ببوسیدَش ، گفتم که بوسه بعد از «دوستت دارم» عَجیب میچسبد...!
#بوسه_بعد_از_دوستت_دارم_عجیب_می_چسبد
#دوستت_دارم_
۱.۳k
۰۹ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.