من اگر می دانستم زندگی دایره ایست که باید در آن چرخید و ر
من اگر میدانستم زندگی دایرهایست که باید در آن چرخید و رقصید و کامی از لذتهایش گرفت،
هرگز نه میجنگیدم
و نه کسی را از خود میرنجاندم و نه به هر اتفاق خوب، با تردید نگاه میکردم.
و شعور را مثل نان،
جزء جدانشدنیِ رفتارم میدانستم و کمی به خودم و آدمهای زندگیم فضا میدادم تا آزادانه دقیقههای بودنشان را آنطور که دلشان میخواهد زندگی کنند...
نه آنطور که من میخواهم.
و بطور قطع به آنهایی که درگیر حسد و بخل و کینه بودند،
اجازهی حضور در زندگیم را نمیدادم.
من اگر میدانستم زندگی آفرینشِ فضایی سرخوشانه از بودن است،
به تمام بایدها پشت میکردم و رها میشدم.
رها و رها و رها...
هرگز نه میجنگیدم
و نه کسی را از خود میرنجاندم و نه به هر اتفاق خوب، با تردید نگاه میکردم.
و شعور را مثل نان،
جزء جدانشدنیِ رفتارم میدانستم و کمی به خودم و آدمهای زندگیم فضا میدادم تا آزادانه دقیقههای بودنشان را آنطور که دلشان میخواهد زندگی کنند...
نه آنطور که من میخواهم.
و بطور قطع به آنهایی که درگیر حسد و بخل و کینه بودند،
اجازهی حضور در زندگیم را نمیدادم.
من اگر میدانستم زندگی آفرینشِ فضایی سرخوشانه از بودن است،
به تمام بایدها پشت میکردم و رها میشدم.
رها و رها و رها...
۱.۹k
۲۶ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.