دیشب و سردرگم شده بودم!...
دیشب و سردرگم شده بودم!...
بغض رسیده بود ته گلوم و دستشو از دور گلوم شل نمیکرد ، میترسیدم از بغضی که نمیتونست اشک بشه
میترسیدم خفه م کنه
و داشتم از درد به خودم می پیچیدم
درسته قلبم یخ زده ولی درد میکشه هنوزم
برای همینم تصمیم گرفتم با تو حرف بزنم
خواستم بدونی صدات میتونه نجاتم بده از این برزخی که واسه خودم ساختم
درست مثل پنجم آذر پارسال که تا رگ خواب منتشر شد و من بعد مدت ها زدم زیر گریه
انقد گریه کرده بودم که بجز تار دیدن سرکلاس صدامم در نمیومد و حرف زدن واسم سخت بود
الانم منتظر همینم
یه جرقه از طرف تو که بتونه چشمام و تر کنه و انگار تو بغل صدای قشنگت آروم بگیرم
حتی چن ثانیه آهنگ دلی ام کافیه واسه رو به راه شدن نسبی حال من تو این روزا
خلاصه اینکه صدات انگار بغلم میکنه ، دستم و میگیره منو میکشونه یجایی که توش خبری از حال بد و فکر و خیال نیست و روح خسته م و نوازش میکنه!
خلاصه اینکه تو با صدات #مورفین_منی :)
#Soheil_mehrzadegan
1400/12/17
پ.ن : بعد چشمای سیامک ؛ صدای تو بهترین رفیق منه❤️🥺
بغض رسیده بود ته گلوم و دستشو از دور گلوم شل نمیکرد ، میترسیدم از بغضی که نمیتونست اشک بشه
میترسیدم خفه م کنه
و داشتم از درد به خودم می پیچیدم
درسته قلبم یخ زده ولی درد میکشه هنوزم
برای همینم تصمیم گرفتم با تو حرف بزنم
خواستم بدونی صدات میتونه نجاتم بده از این برزخی که واسه خودم ساختم
درست مثل پنجم آذر پارسال که تا رگ خواب منتشر شد و من بعد مدت ها زدم زیر گریه
انقد گریه کرده بودم که بجز تار دیدن سرکلاس صدامم در نمیومد و حرف زدن واسم سخت بود
الانم منتظر همینم
یه جرقه از طرف تو که بتونه چشمام و تر کنه و انگار تو بغل صدای قشنگت آروم بگیرم
حتی چن ثانیه آهنگ دلی ام کافیه واسه رو به راه شدن نسبی حال من تو این روزا
خلاصه اینکه صدات انگار بغلم میکنه ، دستم و میگیره منو میکشونه یجایی که توش خبری از حال بد و فکر و خیال نیست و روح خسته م و نوازش میکنه!
خلاصه اینکه تو با صدات #مورفین_منی :)
#Soheil_mehrzadegan
1400/12/17
پ.ن : بعد چشمای سیامک ؛ صدای تو بهترین رفیق منه❤️🥺
۲۱.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.