+کیانا اعصاب منو خورد نکن که درمورد عاشق شدنت به بقیه ی ر
+کیانا اعصاب منو خورد نکن که درمورد عاشق شدنت به بقیه ی رفیقات بگم!
_هیش...کتابم مطالبش سبکه اما اگه بخوره تو سرت مغز نداشته ت میپره!
... من نمیشنوم صداشو که غر میزنه تو مخم ، هی میگه اگه قضیه ی عاقای خوشتیپ جای برادریت و بفهمن سرت و لب جدول میبرن!
گوشیو میزارم رو اسپیکر و میگم :
+فاطمه من برسم حسابتو میرسم ، الان تو راهــ ـ ـ ـ
...
+ای خدا آخر این کیانا دقم میده ، گف تو راهه اما بدون خدافظی قطع کرد ، حرفای آخرم و اصلا نشنید ، کلا شاید خودشم قطع نکرد ، ینی قطع شد!؟
_چیه فاطمه داری گریه میکنی!؟ ، بشین صدبار این راه و رفتی برگشتی بچه!
+میگم قطع شد گوشیش ، صداش میلرزید سارا!...
.....
میگن آروم خوابیدی و بیدار نمیشی حالا حالاها...
میگن میشنوی اما اینکه نمیتونی جوابمو بدی ، حرص بخوری و بخندی عذابم میده!
نفس میکشی اما بی رمق بودن دستات نفسای منو میکُشه!
اون روز صدات پشت گوشی لرزید وقتی گفتی : " دارم میام و چقد غر میزنی "
عاشق شده بودی و برق چشمات و میدیدم ، سرفه های بی وقفه ت تموم شدن ، دیگه خون بالا نمیاری و این آروم بودنت داره روانیم میکنه!
نزدیک چشمت با خورده شیشه های ماشینی که باهاش تصادف کردی خراش برداشته ، دکتره گف چشمات چیزی نشدن که اگه میشد من میمردم واسه اون چشما!
نشستم نگات میکنم و واست زیرلب اهنگای مورد علاقه ت و زمزمه میکنم :
+بیا این آلوده ماهی و ببین ؛ که چجوری جا گذاشتیش رو زمین!...
میگن برمیگردی کیانا!
میگن قرار نیست رفاقتمون و خاک کنیم و قراره برگردی عاشقی کنی!
پاشو نگا کن غروب خورشید و...
پاشو ببین توپمون از خط رد شد و بردیم نود دیقه ی زندگی و...
پاشو ببین همچی درست شده...
پاشو :)!...
#کاف_علیزاده
پ.ن : یه تیکه از رمانی بود که خودم نوشتمش!
نشستم میخونمش و گریه میکنم!
حقیقتا کاش این مزخرفات واقعی بودن!...
#شاید_موقت
_هیش...کتابم مطالبش سبکه اما اگه بخوره تو سرت مغز نداشته ت میپره!
... من نمیشنوم صداشو که غر میزنه تو مخم ، هی میگه اگه قضیه ی عاقای خوشتیپ جای برادریت و بفهمن سرت و لب جدول میبرن!
گوشیو میزارم رو اسپیکر و میگم :
+فاطمه من برسم حسابتو میرسم ، الان تو راهــ ـ ـ ـ
...
+ای خدا آخر این کیانا دقم میده ، گف تو راهه اما بدون خدافظی قطع کرد ، حرفای آخرم و اصلا نشنید ، کلا شاید خودشم قطع نکرد ، ینی قطع شد!؟
_چیه فاطمه داری گریه میکنی!؟ ، بشین صدبار این راه و رفتی برگشتی بچه!
+میگم قطع شد گوشیش ، صداش میلرزید سارا!...
.....
میگن آروم خوابیدی و بیدار نمیشی حالا حالاها...
میگن میشنوی اما اینکه نمیتونی جوابمو بدی ، حرص بخوری و بخندی عذابم میده!
نفس میکشی اما بی رمق بودن دستات نفسای منو میکُشه!
اون روز صدات پشت گوشی لرزید وقتی گفتی : " دارم میام و چقد غر میزنی "
عاشق شده بودی و برق چشمات و میدیدم ، سرفه های بی وقفه ت تموم شدن ، دیگه خون بالا نمیاری و این آروم بودنت داره روانیم میکنه!
نزدیک چشمت با خورده شیشه های ماشینی که باهاش تصادف کردی خراش برداشته ، دکتره گف چشمات چیزی نشدن که اگه میشد من میمردم واسه اون چشما!
نشستم نگات میکنم و واست زیرلب اهنگای مورد علاقه ت و زمزمه میکنم :
+بیا این آلوده ماهی و ببین ؛ که چجوری جا گذاشتیش رو زمین!...
میگن برمیگردی کیانا!
میگن قرار نیست رفاقتمون و خاک کنیم و قراره برگردی عاشقی کنی!
پاشو نگا کن غروب خورشید و...
پاشو ببین توپمون از خط رد شد و بردیم نود دیقه ی زندگی و...
پاشو ببین همچی درست شده...
پاشو :)!...
#کاف_علیزاده
پ.ن : یه تیکه از رمانی بود که خودم نوشتمش!
نشستم میخونمش و گریه میکنم!
حقیقتا کاش این مزخرفات واقعی بودن!...
#شاید_موقت
۱۳.۷k
۱۶ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.