خاطره ازشهید سیدجمال احمدپناهی

خاطره ازشهید سیدجمال احمدپناهی👇👇
چه مدت گوشه سنگر نشسته بودم و نگاهش می‌کردم، نمی‌دانم، اما از گریه‌اش دلم گرفت و چشمانم خیس شد. دوست داشتم ساعتها بنشینم و نماز خواندنش را ببینم. قرائت او را می‌شنیدم. سلام که داد، با دیدن من بلند شد و پیشم آمد و گفت:« وقتی بچه‌ها شهید می‌شن خوشحالم که به آرزوی خودشون می‌رسن، اما ناراحت هم هستم. ».
دلیلش را که پرسیدم، گفت:« توی چند عملیات بودم، اما هنوز خبری نیست که نصیب ما هم می‌شه یا... ».
شهید سید جمال احمد پناهی
منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص109 #شهید سید جمال احمدپناهی #شهدای سمنان #شهدای امامزاده یحیی(ع) #خاطرات شهدا #کرامات شهدا #پوسترشهدا #شهید محمد حسین یوسف اللهی #وصیت نامه شهدا #تصاویرشهدا #راهیان نور #دفاع مقدس #روایت فتح #سیدشهیدان اهل قلم #مدافعان سلامت #شهدای سلامت #شهدا #شهدای ناجا #شهید #شهدای سپاه #شهدای درگیری باپژاک #شهدای ارتش #شهدای مدافع حرم #شهدای کارگر #بیت الشهدا #معبربیت الشهدا #معبرسایبری بیت الشهدا #شهدای حزب الله لبنان #زندگی به سبک شهدا #شهید حاج قاسم سلیمانی #مذهبی #خبری #عمومی #شهدا #beytoshohada.blog.ir #beytoshohada.blogfa.com #beytoshohada # #جذاب
دیدگاه ها (۱)

خاطره از شهید علی احمدی👇👇زمانی که علی در گردان ضربتی بود برا...

خاطره ازشهید نورالله اختری👇👇گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی ...

خاطره ازسردارشهید یدالله کلهر👇👇آب رودخانه موج در موج، روی هم...

خاطره ازسردارشهید ناصرکاظمی👇👇ناصر که فرماندهشان بود، بیست و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط