خون اشام کیوت پارت ۱۳
لینا توی فکر درگیر بود
از زبان لینا:
اوفف خدا اخه چرا هر وقت جیمین رو میبینم قلبم تند تند میزنه اهههه نکنه بهش حسی دارم؟؟شایدم نه...اصا ولش فعلا برم بخوابم.
(پرش زمانی به فردا صبح)
از زبان راوی:
لینا ساعت ۱۰ صبح از خواب بلند شد و بقیه هنوز در خواب عمیقن
لینا: جیا پاشو(با صدای اروم)...جیاااااااااااااا بیییییددداااااررررر شوووووو(عربده کشیدن)
جیا: یا جد سادات یا حضرت پی دی نیم چی شده؟کجا اتیش گرفته؟کی مرده؟
لینا: احمق اتفاقی نیوفتاده
جیا: اها....کصافتتتتتتت منو از خواب نازم بیدار کردیییییییییییییییی(داد)
لینا: گوه قولدم*_* الفراررررر
لینا با سرعت از اتاق اومد بیرون و فرار کرد و جیا هم دنبال لینا بود.
از زبان جیمین:
داشتم خواب باب اسفنجی میدیدم که یه پفیوزی عربده کشید و عین جن زده ها از خواب پریدم..بدجور عصبانی بودم از اتاقم اومدم بیرون دیدم جیا دنبال لیناس. دقیقا عین موش و گربه شده بودن. خندم گرفته بود.
لینا: جیمینننننن کمکککک
دیدم لینا بدو بدو اومد سمتم و پشتم قایم شد .خیلی کیوت شده بود و....
۱۵ تا لایک
از زبان لینا:
اوفف خدا اخه چرا هر وقت جیمین رو میبینم قلبم تند تند میزنه اهههه نکنه بهش حسی دارم؟؟شایدم نه...اصا ولش فعلا برم بخوابم.
(پرش زمانی به فردا صبح)
از زبان راوی:
لینا ساعت ۱۰ صبح از خواب بلند شد و بقیه هنوز در خواب عمیقن
لینا: جیا پاشو(با صدای اروم)...جیاااااااااااااا بیییییددداااااررررر شوووووو(عربده کشیدن)
جیا: یا جد سادات یا حضرت پی دی نیم چی شده؟کجا اتیش گرفته؟کی مرده؟
لینا: احمق اتفاقی نیوفتاده
جیا: اها....کصافتتتتتتت منو از خواب نازم بیدار کردیییییییییییییییی(داد)
لینا: گوه قولدم*_* الفراررررر
لینا با سرعت از اتاق اومد بیرون و فرار کرد و جیا هم دنبال لینا بود.
از زبان جیمین:
داشتم خواب باب اسفنجی میدیدم که یه پفیوزی عربده کشید و عین جن زده ها از خواب پریدم..بدجور عصبانی بودم از اتاقم اومدم بیرون دیدم جیا دنبال لیناس. دقیقا عین موش و گربه شده بودن. خندم گرفته بود.
لینا: جیمینننننن کمکککک
دیدم لینا بدو بدو اومد سمتم و پشتم قایم شد .خیلی کیوت شده بود و....
۱۵ تا لایک
۶.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.