خون اشام کیوت پارت ۱۲
خون اشام کیوت پارت ۱۲
جیا یکم نزدیک جیمین و لینا شد
جیا: من.....
جیا: واییییی من عاشق خون اشاما اممم عررررررر من کلی کتاب در موردشون خوندم و خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینممم
لینا: وات د...(برگاش ریخته)
جیمین: چ..چی!! ی..یعنی تو از من نمیترسی؟؟
جیا: اخه من چرا باید بترسممممم
جیمین: واو باورم نمیشه
لینا: پدصگگگ تو که خیلی ترسو ای الان فکر میکردم سکته میکردییی
جیا:🗿
جیمین: اهم اهم فعلا بریم بخوابیم دیگه
لینا و جیا: باشه
جیمین: تو و جیا برین طبقه بالا بخوابین منم میرم توی اتاق خودم میخوایم.
هر سه تاشون رفتن اتاق
(وقتی این * علامتو میزارم یعنی داره توی ذهنش صحبت میکنه)
جیا هم رفت روی تخت خوابش برد ولی لینا توی فکر درگیر بود و....
شرطا ۲۰ تا لایک🙂
(اولی اتاق جیا و لینا دومی اتاق جیمین)
جیا یکم نزدیک جیمین و لینا شد
جیا: من.....
جیا: واییییی من عاشق خون اشاما اممم عررررررر من کلی کتاب در موردشون خوندم و خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینممم
لینا: وات د...(برگاش ریخته)
جیمین: چ..چی!! ی..یعنی تو از من نمیترسی؟؟
جیا: اخه من چرا باید بترسممممم
جیمین: واو باورم نمیشه
لینا: پدصگگگ تو که خیلی ترسو ای الان فکر میکردم سکته میکردییی
جیا:🗿
جیمین: اهم اهم فعلا بریم بخوابیم دیگه
لینا و جیا: باشه
جیمین: تو و جیا برین طبقه بالا بخوابین منم میرم توی اتاق خودم میخوایم.
هر سه تاشون رفتن اتاق
(وقتی این * علامتو میزارم یعنی داره توی ذهنش صحبت میکنه)
جیا هم رفت روی تخت خوابش برد ولی لینا توی فکر درگیر بود و....
شرطا ۲۰ تا لایک🙂
(اولی اتاق جیا و لینا دومی اتاق جیمین)
۶.۶k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.