شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می‌خواندم از لایتناهی

آوای تو می‌آردم از شوق به پرواز
شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

امواج نوای تو به من می‌رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی

وین شعله که با هر نفسم می‌جهد از جان
خوش می‌دهد از گرمی این شوق گواهی

دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هر چه تو گویی و تو خواهی

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۱)

امروزکه امید به‌کوی تو مقیم استگر بال گشایم دل پرواز دو نیم ...

دشت ها نام تو را می گویندکوه ها شعر مرا می خوانندکوه باید شد...

﷽بعد از تو قلبم سست شد با یک تکان افتادسیاره ای دیوانه وار ا...

ای عشق ٬ شکسته ایم٬ مشکن ما رااین گونه به خاک ره میفکن ما را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط