🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
#part_55
#رها
وارد اتاق فریال شدیم شکیب رفت و نشست کنارش
شکیب:الهی دورت بگردم من بهتری؟
فریال: خدانکنه فداتشم اره خوبه خوبم
شکیب :خداروشکر تو ازین به بعد باید خیلی مراقب خودت باشی
فریال:وا واسه چی
نازی:بخاطر بچ.....
مبین:اههههم بخاطر خودت که دیگه آسیب نبینی
نازی:اره😁
رها :شکیب کی میتونیم ببریمش
همون لحظه پرستار اومد تو اتاق
پرستار:خانم نیکفر حالتون بهتره مشکلی ندارین؟
فریال:نه خوبم فقط یکم دلم درد میکنه و حالت تهوع دارم
پرستار :خب این بخاطر اوضاع شما طبیعیه😍
فریال:اوضاع؟🤨
شکیب:ععع بخاطر چیزه دیگه همین چیز امم همین که افتادی
پرستار :عوووم خب میتونین ببرینش فقط یکی بیاد صندوق واسه کارای ترخیصش
طاها:من میام
طاها رفت تا کارای ترخیصشو انجام بده و هم داشتیم کمکش میکردیم پاشه
#فریال
نمدونم چم شده من افتادم زمین چرا دلم درد میکنه چرا حالت تهوع دارم پوووف نمد والا
رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم شکیب قیافش خیلی خوشحال بود 😑
فریال:شکیب
شکیب:جونه دلم
فریال؛چیزی شده که به من نمیگی؟
شکیب:نهه چی بشه
فریال:اخه خیلی شنگولی
شکیب :بخاطر توئه دیگه
فریال:من؟
شکیب:اره دیگه همین الان حالت خوبه
فریال:🤨
رسیدیم خونه و هرکی رفت تو اتاق خودش لباسامو عوض کردم و تاپ شلوارک مو پوشیدم و دراز کشیدم رو تخت و شکیب هم لباسشو دراورد و اومد پیشم خابید
شکیب:فریال
فریال:جانم
شکیب:اگه ما یروز بچه دار بشیم تو چکار میکنی؟
فریال: کاری نمی تونم بکنم بزرگش میکنم دگ
شکیب:منظورم الانه
فریال:الان که نهه مامان بابام بفهمن جرم میدن
شکیب:اگه بیام خاستگاری چی
فریال:وا شکیب شوخیت گرفته؟😂
شکیب:شوخی چیه راستش تو بیمارستان پرستاره گف که
فریال :گف چییی
شکیب :گف که تو بارداری🤰🏻
ازین حرف شکیب شکه شدم و جیغ زدم چیییییییی
ادامه دارد ... •📕❤•
#part_55
#رها
وارد اتاق فریال شدیم شکیب رفت و نشست کنارش
شکیب:الهی دورت بگردم من بهتری؟
فریال: خدانکنه فداتشم اره خوبه خوبم
شکیب :خداروشکر تو ازین به بعد باید خیلی مراقب خودت باشی
فریال:وا واسه چی
نازی:بخاطر بچ.....
مبین:اههههم بخاطر خودت که دیگه آسیب نبینی
نازی:اره😁
رها :شکیب کی میتونیم ببریمش
همون لحظه پرستار اومد تو اتاق
پرستار:خانم نیکفر حالتون بهتره مشکلی ندارین؟
فریال:نه خوبم فقط یکم دلم درد میکنه و حالت تهوع دارم
پرستار :خب این بخاطر اوضاع شما طبیعیه😍
فریال:اوضاع؟🤨
شکیب:ععع بخاطر چیزه دیگه همین چیز امم همین که افتادی
پرستار :عوووم خب میتونین ببرینش فقط یکی بیاد صندوق واسه کارای ترخیصش
طاها:من میام
طاها رفت تا کارای ترخیصشو انجام بده و هم داشتیم کمکش میکردیم پاشه
#فریال
نمدونم چم شده من افتادم زمین چرا دلم درد میکنه چرا حالت تهوع دارم پوووف نمد والا
رفتیم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم شکیب قیافش خیلی خوشحال بود 😑
فریال:شکیب
شکیب:جونه دلم
فریال؛چیزی شده که به من نمیگی؟
شکیب:نهه چی بشه
فریال:اخه خیلی شنگولی
شکیب :بخاطر توئه دیگه
فریال:من؟
شکیب:اره دیگه همین الان حالت خوبه
فریال:🤨
رسیدیم خونه و هرکی رفت تو اتاق خودش لباسامو عوض کردم و تاپ شلوارک مو پوشیدم و دراز کشیدم رو تخت و شکیب هم لباسشو دراورد و اومد پیشم خابید
شکیب:فریال
فریال:جانم
شکیب:اگه ما یروز بچه دار بشیم تو چکار میکنی؟
فریال: کاری نمی تونم بکنم بزرگش میکنم دگ
شکیب:منظورم الانه
فریال:الان که نهه مامان بابام بفهمن جرم میدن
شکیب:اگه بیام خاستگاری چی
فریال:وا شکیب شوخیت گرفته؟😂
شکیب:شوخی چیه راستش تو بیمارستان پرستاره گف که
فریال :گف چییی
شکیب :گف که تو بارداری🤰🏻
ازین حرف شکیب شکه شدم و جیغ زدم چیییییییی
ادامه دارد ... •📕❤•
۲۳.۲k
۰۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.