گاهی

گاهـــی
حواسم را
پرت میکنم
می افتد
جایی حوالی خیال تو
و دلم گرم می شود
به داشتنت
و تو اما
چگونه
این قدر بدون منی😔
دیدگاه ها (۳)

گاهے ﺩﻭستـــــ ﺩﺍﺭے ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎهش ڪنےﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭے ڪہ ﺩﺍﺭےﻧﮕﺎﻫﺶ میڪنے...

شعرهایمکوتاهُ کوتاه تر میشوندانگار سکوتکم کم بر زبانم مسلّط ...

کنارم که هستیزمان هم مثل من دستپاچه میشودعقربه ها دوتا یکی م...

باید با من حرف می زدیمن محتاجِ یک جمله بودم ؛جمله ای از تو ک...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

طبیعت

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط