پارت هفتم
پارت هفتم
کیو: رفتم سیگار رو برای ران گرفتم وقتی اومدم داداشم عین چی لکنت داشت
کاکو: کیو ....ت..تو و..واقعان...با ران سان دو...دو..ستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کیو : خب میتونیم بگیم اوت خودش رو به مت میچسبونه😑😑😑😑😑
کاکو: به هر حال باید بریم
کیو: باش
ریندو اومد تا کیو رو ببره وقتی رفتن به عمارت ( عکسش رو بعدا میزارم) کیو برای یه لحظه خشکش زد
کیو: ران ... ای..این ت..تو ... رئیس .....من..منی الانن؟؟؟( با ترس و لرزش)
ران: کیو اروم باش من فقط زندگیت رو از اون بدبختی در اوردم
اندر ذهن کیو: وایسا وایسا یعنی الان ران شده رئیسم؟؟؟ نهههههههههههههههه نباید اینجوری شه نههههههههه😱😱😱😱😱😱
کیو: رفتم سیگار رو برای ران گرفتم وقتی اومدم داداشم عین چی لکنت داشت
کاکو: کیو ....ت..تو و..واقعان...با ران سان دو...دو..ستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کیو : خب میتونیم بگیم اوت خودش رو به مت میچسبونه😑😑😑😑😑
کاکو: به هر حال باید بریم
کیو: باش
ریندو اومد تا کیو رو ببره وقتی رفتن به عمارت ( عکسش رو بعدا میزارم) کیو برای یه لحظه خشکش زد
کیو: ران ... ای..این ت..تو ... رئیس .....من..منی الانن؟؟؟( با ترس و لرزش)
ران: کیو اروم باش من فقط زندگیت رو از اون بدبختی در اوردم
اندر ذهن کیو: وایسا وایسا یعنی الان ران شده رئیسم؟؟؟ نهههههههههههههههه نباید اینجوری شه نههههههههه😱😱😱😱😱😱
- ۲.۷k
- ۰۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط