چشمانش قفل بر درِ اتاقش بود.گویا منتظر کسی بود؛ حتی دریغ
چشمانش قفل بر درِ اتاقش بود.گویا منتظر کسی بود؛ حتی دریغ از پلک زدن !
تقه ای به در خورد لبخندی بر روی لب هایش نشست . در باز شد و منتظر به لب های آن فرد خیره شد"گوشت با منه ؟ میگم بیا برام چند تایی اهنگ بریز"
ناامید شد گمان میکنم منتظر بود کسی حالش را بپرسد و او نگوید"خوبم"
#ریحانه_کمندی
#عاشقانه #جذاب #هنر_عکاسی #دخترونه
تقه ای به در خورد لبخندی بر روی لب هایش نشست . در باز شد و منتظر به لب های آن فرد خیره شد"گوشت با منه ؟ میگم بیا برام چند تایی اهنگ بریز"
ناامید شد گمان میکنم منتظر بود کسی حالش را بپرسد و او نگوید"خوبم"
#ریحانه_کمندی
#عاشقانه #جذاب #هنر_عکاسی #دخترونه
۴.۸k
۲۷ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.