Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 2 پارت 39
(فردا)
*ا.ت ویو*
همه خواب بودن...حوصله بیدار کردنشون رو نداشتم به هر حال خودشون یکم دیگه بیدار میشن عیبی نداره طول بکشه...نیاز به تنهایی داشتم... رفتم بیرون از چادر که..
ا.ت:*میمونه نگاهش میکنه*
..................
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی؟
جیهوپ: زودتر بیدار شدم مشکلیه؟
ا.ت:*نفسشو بیرون میده* نه...مشکلی نیست... *کنارش میشینه*
جیهوپ: میخوای چیکار کنی؟؟
ا.ت: هیچی
جیهوپ:*روشو میکنه اونور* ازم انتظار نداشته باش معذرت خواهی کنم
ا.ت: انتظار ندارم..
جیهوپ:*روشو به ا.ت برمیگردونه*
ا.ت: دست خودت نیست که انقدر بد اخلاقی؟
جیهوپ: نه من کلا از همتون متنفرم(یاد اختاپوس افتادم😐😂)
ا.ت: چرا؟ مگه ما چه بدی در حقت کردیم؟ اعضا هنوز تو رو دوست دارن..
جیهوپ: چطور بعد از سیلی که بهت زدم میتونی همچین حرفایی بهم بزنی
ا.ت: خب چی بگم...به هر حال کاریه که کردی انتظار معذرت خواهی هم ازت ندارم...کارتو میبخشم بعضی وقتا بخشش لازمه
جیهوپ: من ازت نخواستم که ببخشیم
ا.ت: منم ازت اجازه برای بخشیدنت نخواستم
جیهوپ:*با حرص نفسشو بیرون میده*
ا.ت: شاید بتونم کمکت کنم..
جیهوپ: من نیاز به کمک ندارم...چون مشکلی ندارم و اگر هم داشته باشم نیاز ندارم که تو بهم کمک کنی میخوام تا صد سال سیاه کمکم نکنی
ا.ت: خب...باشه
جیهوپ: اصلا درکت نمیکنم
ا.ت: نیازی ندارم که درکم کنی...چون جای من نیستی..
جیهوپ: مثلا جای تو بودن چه فایده ای داره
ا.ت: تو هیچی درباره ی من نمیدونی..
(احساساتی شدم🥲)
(در این لحظه آهنگ Beautiful امینم به دردتون میخوره🥲 منم الان که دارم اینو براتون مینویسم گوشش میدم🥲 احساساتم طغیان کرد😔🥲)
جیهوپ: مشتاق نیستم که بدونم
ا.ت: خب دیگه...بخاطر همینه نمیتونی درک کنی
جیهوپ:.............
ا.ت: هنوزم نمیخوای چیزی بدونی؟
جیهوپ:*روشو میکنه اونور* خب...اگه دلت میخواد بگو
ا.ت:*با لبخند تلخی نگاهشو ازش میگیره* پدر و مادرمو از دست دادم...توی سرنوشت هفت تا پسر افتادم که دوتاشون رو به عشق خودم دچار کردم...نمیدونی دختر بودن چه حسی داره...لااقل شما پسرا احساساتتون انقدر ضعیف نیست...بخاطر هر چیزی ناراحت نمیشین حتی بخاطرشون گریه هم نمیکنین...دنیای من اینطوریه...نمیدونی قایم شدن پشت یه ماسک خندون چه حسی داره..
جیهوپ:*نگاهشو بهش برمیگردونه*
ا.ت: اوهوم...اینطوریه...انقدر همه چیز بهم فشار میاره که احساس میکنم زیرشون دارم له میشم...یه سیلی خب چیزی نیست..
جیهوپ:............*آروم سرشو برمیگردونه و نگاهشو به زمین میده*
ا.ت:*بلند میشه و نگاهشو به جیهوپ میده* بنظر من تو هم میتونی خوب باشی...فقط به زمان نیاز داری..
جیهوپ:...............
ا.ت: من میرم بقیه ارو بیدار کنم...به حرفام فکر کن..
جیهوپ:...............
ببینین دوستان...این غمگینش تازه لول فوق پایینش بود و اینکه بعضیاتون ازم پرسیدین چرااااا باید غمگین بشه چرااااااا و کلی عر عر کردین😐😂 خب من دلیلش رو بهتون میگویم:
زیرا برای اینکه یه دلایلی داره حالا بماند خب یه قستمایی هست که باید غمگین باشن که اونا رو خودم درستشون کردم و الان که توی یادداشت های گوشیم مینویسم خیلی جلوترم در حدی که الان کلا بیرون از جنگلن ینی آزاد شدن دیه...و اینکه من تا جایی که تونستم داستانو طنز ساختم حتی جاهایی که گریه میکنن در حدیه که شما هم اگر بخواین گریه کنین وسطش میخندین😐 کلا اصن یه وضعیتی شده دیه خیلیاتون هم بهم گفتین که سر این فیک هم گریه کردین هم خندیدین😐 خب این چیز خوبیه ولی گریه نکنین خو این فقط یه فیکه😂
یه چند پارت دیگه هم که رفتیم جلو تر یه توضیحاتی درباره ی ظاهرشون بهتون میدم..
ادمین نتش تموم شده الانم داره یواشکی باهاتون زر میزنه ممکنه فعالیتم کم بشه ولی نگران نباشین حداقل دو یا سه روز یه پارت میزارم😂
فصل 2 پارت 39
(فردا)
*ا.ت ویو*
همه خواب بودن...حوصله بیدار کردنشون رو نداشتم به هر حال خودشون یکم دیگه بیدار میشن عیبی نداره طول بکشه...نیاز به تنهایی داشتم... رفتم بیرون از چادر که..
ا.ت:*میمونه نگاهش میکنه*
..................
ا.ت: تو اینجا چیکار میکنی؟
جیهوپ: زودتر بیدار شدم مشکلیه؟
ا.ت:*نفسشو بیرون میده* نه...مشکلی نیست... *کنارش میشینه*
جیهوپ: میخوای چیکار کنی؟؟
ا.ت: هیچی
جیهوپ:*روشو میکنه اونور* ازم انتظار نداشته باش معذرت خواهی کنم
ا.ت: انتظار ندارم..
جیهوپ:*روشو به ا.ت برمیگردونه*
ا.ت: دست خودت نیست که انقدر بد اخلاقی؟
جیهوپ: نه من کلا از همتون متنفرم(یاد اختاپوس افتادم😐😂)
ا.ت: چرا؟ مگه ما چه بدی در حقت کردیم؟ اعضا هنوز تو رو دوست دارن..
جیهوپ: چطور بعد از سیلی که بهت زدم میتونی همچین حرفایی بهم بزنی
ا.ت: خب چی بگم...به هر حال کاریه که کردی انتظار معذرت خواهی هم ازت ندارم...کارتو میبخشم بعضی وقتا بخشش لازمه
جیهوپ: من ازت نخواستم که ببخشیم
ا.ت: منم ازت اجازه برای بخشیدنت نخواستم
جیهوپ:*با حرص نفسشو بیرون میده*
ا.ت: شاید بتونم کمکت کنم..
جیهوپ: من نیاز به کمک ندارم...چون مشکلی ندارم و اگر هم داشته باشم نیاز ندارم که تو بهم کمک کنی میخوام تا صد سال سیاه کمکم نکنی
ا.ت: خب...باشه
جیهوپ: اصلا درکت نمیکنم
ا.ت: نیازی ندارم که درکم کنی...چون جای من نیستی..
جیهوپ: مثلا جای تو بودن چه فایده ای داره
ا.ت: تو هیچی درباره ی من نمیدونی..
(احساساتی شدم🥲)
(در این لحظه آهنگ Beautiful امینم به دردتون میخوره🥲 منم الان که دارم اینو براتون مینویسم گوشش میدم🥲 احساساتم طغیان کرد😔🥲)
جیهوپ: مشتاق نیستم که بدونم
ا.ت: خب دیگه...بخاطر همینه نمیتونی درک کنی
جیهوپ:.............
ا.ت: هنوزم نمیخوای چیزی بدونی؟
جیهوپ:*روشو میکنه اونور* خب...اگه دلت میخواد بگو
ا.ت:*با لبخند تلخی نگاهشو ازش میگیره* پدر و مادرمو از دست دادم...توی سرنوشت هفت تا پسر افتادم که دوتاشون رو به عشق خودم دچار کردم...نمیدونی دختر بودن چه حسی داره...لااقل شما پسرا احساساتتون انقدر ضعیف نیست...بخاطر هر چیزی ناراحت نمیشین حتی بخاطرشون گریه هم نمیکنین...دنیای من اینطوریه...نمیدونی قایم شدن پشت یه ماسک خندون چه حسی داره..
جیهوپ:*نگاهشو بهش برمیگردونه*
ا.ت: اوهوم...اینطوریه...انقدر همه چیز بهم فشار میاره که احساس میکنم زیرشون دارم له میشم...یه سیلی خب چیزی نیست..
جیهوپ:............*آروم سرشو برمیگردونه و نگاهشو به زمین میده*
ا.ت:*بلند میشه و نگاهشو به جیهوپ میده* بنظر من تو هم میتونی خوب باشی...فقط به زمان نیاز داری..
جیهوپ:...............
ا.ت: من میرم بقیه ارو بیدار کنم...به حرفام فکر کن..
جیهوپ:...............
ببینین دوستان...این غمگینش تازه لول فوق پایینش بود و اینکه بعضیاتون ازم پرسیدین چرااااا باید غمگین بشه چرااااااا و کلی عر عر کردین😐😂 خب من دلیلش رو بهتون میگویم:
زیرا برای اینکه یه دلایلی داره حالا بماند خب یه قستمایی هست که باید غمگین باشن که اونا رو خودم درستشون کردم و الان که توی یادداشت های گوشیم مینویسم خیلی جلوترم در حدی که الان کلا بیرون از جنگلن ینی آزاد شدن دیه...و اینکه من تا جایی که تونستم داستانو طنز ساختم حتی جاهایی که گریه میکنن در حدیه که شما هم اگر بخواین گریه کنین وسطش میخندین😐 کلا اصن یه وضعیتی شده دیه خیلیاتون هم بهم گفتین که سر این فیک هم گریه کردین هم خندیدین😐 خب این چیز خوبیه ولی گریه نکنین خو این فقط یه فیکه😂
یه چند پارت دیگه هم که رفتیم جلو تر یه توضیحاتی درباره ی ظاهرشون بهتون میدم..
ادمین نتش تموم شده الانم داره یواشکی باهاتون زر میزنه ممکنه فعالیتم کم بشه ولی نگران نباشین حداقل دو یا سه روز یه پارت میزارم😂
۱۲.۹k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.