متضاد من وتو
متضاد من وتو
part 7
در ان لپ تابی جدید برای خودش بود وبعد گفت
÷در سایت نوشته بود اینترنت این پرسرعت و قوی است تازه نوشته بودحافظه اش بسیار زیاد است
درهمین حین نیلان از خواب بیدار شد نگاهی به دور و اطراف انداخت کل اتاق تغیر کرده بود سریع به سمت کمد رفت انجا پر از لباس بود شاد شد اما برای چه ؟او به این نوع زندگی کردن عادت داشت شاید چون ........ نه نیلان این چه طرز فکر کردن است؟
در را به ارامی باز کرد .مگر او را گروگان نگرفته بودند؟پس چرا در باز بود؟ هیچ کدام از اتاق ها نظرش را جلب نکرد حتی ان اتاقی که رنگش بنفش بود (منظور در میباشد )در یکی از اتاق هارا باز کرد روی یک تخت دو نفره سیگما خوابیده بود. به نظر نیلان صورت او مانند ماه بود صورتی بچهگانه ( babe face)دارد . بسار زیبا خوابیده بود قلب او شروع کرد به تپیدن البته این بار محکم به سینه اش ضربه میزد یک ,دو,سه , قدم هایش را شمرد ده قدم تا تخت سیگما روی زمین زانو زد و دستش را دراز کرد موهای دورنگش را به اینطرف و انطرف هل میداد پس از چند دقیقه روی دستانش خوابید و به او خیره شد. چقد میخواست لپ هایش را ببوسد و او را بغل کند وقتی اولین بار بویش را حس کرده بود انگار بوی بهشت به مشامش رسیده باشد . در نظر نیلان او گیج کننده بود ""ادم بده ی خوب ""گفتم که گیج کننده بود نزدیک به یک ساعت به پسرک خیره شده بود در اخر کم اور د ودر همان موقعیت خوابید
part 7
در ان لپ تابی جدید برای خودش بود وبعد گفت
÷در سایت نوشته بود اینترنت این پرسرعت و قوی است تازه نوشته بودحافظه اش بسیار زیاد است
درهمین حین نیلان از خواب بیدار شد نگاهی به دور و اطراف انداخت کل اتاق تغیر کرده بود سریع به سمت کمد رفت انجا پر از لباس بود شاد شد اما برای چه ؟او به این نوع زندگی کردن عادت داشت شاید چون ........ نه نیلان این چه طرز فکر کردن است؟
در را به ارامی باز کرد .مگر او را گروگان نگرفته بودند؟پس چرا در باز بود؟ هیچ کدام از اتاق ها نظرش را جلب نکرد حتی ان اتاقی که رنگش بنفش بود (منظور در میباشد )در یکی از اتاق هارا باز کرد روی یک تخت دو نفره سیگما خوابیده بود. به نظر نیلان صورت او مانند ماه بود صورتی بچهگانه ( babe face)دارد . بسار زیبا خوابیده بود قلب او شروع کرد به تپیدن البته این بار محکم به سینه اش ضربه میزد یک ,دو,سه , قدم هایش را شمرد ده قدم تا تخت سیگما روی زمین زانو زد و دستش را دراز کرد موهای دورنگش را به اینطرف و انطرف هل میداد پس از چند دقیقه روی دستانش خوابید و به او خیره شد. چقد میخواست لپ هایش را ببوسد و او را بغل کند وقتی اولین بار بویش را حس کرده بود انگار بوی بهشت به مشامش رسیده باشد . در نظر نیلان او گیج کننده بود ""ادم بده ی خوب ""گفتم که گیج کننده بود نزدیک به یک ساعت به پسرک خیره شده بود در اخر کم اور د ودر همان موقعیت خوابید
۷۹۱
۱۷ دی ۱۴۰۱