مافیاهای نیمه شب
مافیاهای نیمه شب
Part:3
ویو ا.ت
بیدار شدم ت ی اتاق لاکچری بودم ک یهو قتل دیشب یادم اومد و استرس همع جامو گرف ترس ورم داش یهو ب خدم اومدم دیدم پالتوم تنم نیس دستامو ضرب دری رو شونع هام گرفتم با خدم گفتم
+ینی کی؟....
محکم چشمامو بستم و گفتم
+منحرف ب خدت بیا (دخترع لوس)(تمام این مدت ا.ت رو تخت نشستع بود)
در باز شد با ترس ب در نگا کردم ک ی پسر وارد اتاق شد ، وای خودا نفسم این چر انقد کراشععععععع
_صلم اسمم کیم تهیونگع ، اسمت چیع؟
با لکنت زبون گفتم
+ا...ا.ت کیم ا.ت
_خش بختم
*چن ساعت بد*
ویو تهیونگ
رفتم پایین و ب زیر دستم همونی ک دخترع رو بیهوش کردع گفتم
_ببینم کسی جز این ک دیه نبود؟
زیر دس: خیر قربان
_میتونی بری
زیر دس: اطاعت
خودا یا حالا با این دخترع چیکار کنم؟
اونقد کنجکاو شدم ک سریع رفتم بالا ت اتاقی ک بود در رو باز کردم ک از ترس ب طور خندع داری پرید هوا جلو خندمو بدون اینک بفمع گرفتم ک نفمع میخواستم بخندم رفتم نزدیکش ک رو تخت نشستع بود زیاد فاصلع داشتیم(منحرف نشین فاصلع دارن)
بش گفتم
_ببینم ط ت اون کوچع چیکار میکردی؟
با صدای آروم و کیوتی جواب داد
+خب من....داشتم...داشتم میرفتم خونم
_ببینم این خونع ط راه دیه ای ندارع؟
سرشو تکون و گف
+اواو
هم خوشگل بود هم کیوت هم کم سن سوالای دیه ای پرسیدم ازش
_چن سالتع؟
+23(با صدای کیوت)
_خیلی خب استراحت کن
داشتم از در خارج میشدم ک با حرف زدنش وایسادم
+جرمت....!
Part:3
ویو ا.ت
بیدار شدم ت ی اتاق لاکچری بودم ک یهو قتل دیشب یادم اومد و استرس همع جامو گرف ترس ورم داش یهو ب خدم اومدم دیدم پالتوم تنم نیس دستامو ضرب دری رو شونع هام گرفتم با خدم گفتم
+ینی کی؟....
محکم چشمامو بستم و گفتم
+منحرف ب خدت بیا (دخترع لوس)(تمام این مدت ا.ت رو تخت نشستع بود)
در باز شد با ترس ب در نگا کردم ک ی پسر وارد اتاق شد ، وای خودا نفسم این چر انقد کراشععععععع
_صلم اسمم کیم تهیونگع ، اسمت چیع؟
با لکنت زبون گفتم
+ا...ا.ت کیم ا.ت
_خش بختم
*چن ساعت بد*
ویو تهیونگ
رفتم پایین و ب زیر دستم همونی ک دخترع رو بیهوش کردع گفتم
_ببینم کسی جز این ک دیه نبود؟
زیر دس: خیر قربان
_میتونی بری
زیر دس: اطاعت
خودا یا حالا با این دخترع چیکار کنم؟
اونقد کنجکاو شدم ک سریع رفتم بالا ت اتاقی ک بود در رو باز کردم ک از ترس ب طور خندع داری پرید هوا جلو خندمو بدون اینک بفمع گرفتم ک نفمع میخواستم بخندم رفتم نزدیکش ک رو تخت نشستع بود زیاد فاصلع داشتیم(منحرف نشین فاصلع دارن)
بش گفتم
_ببینم ط ت اون کوچع چیکار میکردی؟
با صدای آروم و کیوتی جواب داد
+خب من....داشتم...داشتم میرفتم خونم
_ببینم این خونع ط راه دیه ای ندارع؟
سرشو تکون و گف
+اواو
هم خوشگل بود هم کیوت هم کم سن سوالای دیه ای پرسیدم ازش
_چن سالتع؟
+23(با صدای کیوت)
_خیلی خب استراحت کن
داشتم از در خارج میشدم ک با حرف زدنش وایسادم
+جرمت....!
۷.۳k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.