ازدواج سوری
ازدواج سوری
پارت 10
ـ چرا گریه میکنی عشقم؟
جیمین ـ از خوشحالی
ـ اسمشو چی بزاریم؟
جیمین ـ از دختر شد میزاریم "نیا"
ـ اگه پسر شد چی؟
جیمین ـ اگرم پسر شد اسمشو میزاریم "آبو"
ـ اگه دوقلو شد چی؟
جیمین ـ بازم میزاریم ابو و نیا
دیدم جیمین سه لحظه رف تو فکر
جیمین ـ یه سوال؟
ـ چی؟
جیمین ـ من دو شب تورو به فاک دادم پس دوقلو میشه
تا اینو گف از جام گریختم
ـ جیمین میزنمتاااا
جیمین ـ'پوزخند'خب چیه مگه دروغ میگم اگه میخوای بکنمش سه شب تا همین الان بشه سه قلو
اعصابم ازش خورد شد از سر جام بلند شدم و افتادم دنبالش
جیمین ـ غلط کردم تورو خدا ولم کنم عشقم
ـ تا یه تو سری از من نخوری نا جینا نیستم
جیمین ـ گفتم غلط کردم دیگه
ـ نبخشیدم هنوز
جیمین وایساد منم وایسادم از موقعیت سو استفاده کرد و دویید سمت من، منم فرار کردم از دستش
ـ جیمین اگه به من رحم نمیکنی حداقل به بچه توی شکمم رحم کن
ویو جیمین
یک سانت بیشتر از ناجینا فاصلم نبود
ـ مگه تو به من رحم کردی؟
ناجیناـ ن.....!
ناجینا خوردزمین که منم افتادم روش.....
ویو ناجینا
خوردم زمین کمرم له شد که جیمین افتاد روم لباش افتاد روی لبام نفس های گرمش به صورتم میخورد عاشق این حس عاشقانه شدم
با دستام صورتشو از صورتم جدا کردم
ـ ای کلک از موقعیت سو استقاده میکنیاااا
جیمین ـ تو که منو میشناسی
ـ خرابکاری بسه بریم دیگه، اخ..
جیمین ـ چی شد؟
ـ کمرم له شد تورو اون تن دوکیلویت رو بردار از روم
ویو جیمین
تا گفت کمرش درد گرفته از روش بلند شدم و کولش کردم رفتیم سمت ماشین و سوار شدیم
ناجینا ـ جیمین من میرم صندلی پشتی میخوام دراز بکشم
ـ باشه
ویو ناجینا
رفتم صندلی پشتی کفشامو در اوردمو دراز کشیدم ات داشت پیامم میداد
ات ـ بهش گفتی؟
ـ اره فقط هرچه زودتر از خونه بزن بیرون
ات ـ چرا؟
ـ میخوام با جیمین یه زره خرابکاری کنم میزاری؟
ات ـ ای جان اوکیه
"ویو ات و تهیونگ"
ویو ات
ـ تهیونگ پاشو بریم
تهیونگ ـ کجا؟!
ـ قراره به دو نفر خوش بگذره
تهیونگ ـ کیو کی؟
ـ ناجینا و جیمین
تهیونگ ـ اوکی
سریع لباسمو عوض کردم و اضافی نودلا رو ریختم دور ظرفا رو گذاشتم داخل ماشین ظرف شویی فک کنن که کسی خونه نبوده با تهیونگ و یونتان از خونه زدیم بیرون
تهیونگ ـ حالا کجا بریم؟
ـ نمیدونم
تهیونگ ـ بزار بریم خونه ی من
ـ باشه
رفتیم خونه ی تهیونگ دیدم با اینکه وضع مالیش خوبه اما مث بقیه مردم عادی زندگی میکنه خونش یه خونه یه خوابه بود وارد خونه شدیم نشستم رو کاناپه به ناجینا پیام دادم
ـ خونه خالیه
ناجینا ـ یکی طلبت
ـ خواهش
ویو ناجینا و جیمین
ویو ناجینا
رسیدیم خونه کفشامو انداختم پشت پام پیاده شدیم و رفتیم داخل
جیمین ـ ات خونه ای؟
پیج اینستا: fike_2436@
پارت 10
ـ چرا گریه میکنی عشقم؟
جیمین ـ از خوشحالی
ـ اسمشو چی بزاریم؟
جیمین ـ از دختر شد میزاریم "نیا"
ـ اگه پسر شد چی؟
جیمین ـ اگرم پسر شد اسمشو میزاریم "آبو"
ـ اگه دوقلو شد چی؟
جیمین ـ بازم میزاریم ابو و نیا
دیدم جیمین سه لحظه رف تو فکر
جیمین ـ یه سوال؟
ـ چی؟
جیمین ـ من دو شب تورو به فاک دادم پس دوقلو میشه
تا اینو گف از جام گریختم
ـ جیمین میزنمتاااا
جیمین ـ'پوزخند'خب چیه مگه دروغ میگم اگه میخوای بکنمش سه شب تا همین الان بشه سه قلو
اعصابم ازش خورد شد از سر جام بلند شدم و افتادم دنبالش
جیمین ـ غلط کردم تورو خدا ولم کنم عشقم
ـ تا یه تو سری از من نخوری نا جینا نیستم
جیمین ـ گفتم غلط کردم دیگه
ـ نبخشیدم هنوز
جیمین وایساد منم وایسادم از موقعیت سو استفاده کرد و دویید سمت من، منم فرار کردم از دستش
ـ جیمین اگه به من رحم نمیکنی حداقل به بچه توی شکمم رحم کن
ویو جیمین
یک سانت بیشتر از ناجینا فاصلم نبود
ـ مگه تو به من رحم کردی؟
ناجیناـ ن.....!
ناجینا خوردزمین که منم افتادم روش.....
ویو ناجینا
خوردم زمین کمرم له شد که جیمین افتاد روم لباش افتاد روی لبام نفس های گرمش به صورتم میخورد عاشق این حس عاشقانه شدم
با دستام صورتشو از صورتم جدا کردم
ـ ای کلک از موقعیت سو استقاده میکنیاااا
جیمین ـ تو که منو میشناسی
ـ خرابکاری بسه بریم دیگه، اخ..
جیمین ـ چی شد؟
ـ کمرم له شد تورو اون تن دوکیلویت رو بردار از روم
ویو جیمین
تا گفت کمرش درد گرفته از روش بلند شدم و کولش کردم رفتیم سمت ماشین و سوار شدیم
ناجینا ـ جیمین من میرم صندلی پشتی میخوام دراز بکشم
ـ باشه
ویو ناجینا
رفتم صندلی پشتی کفشامو در اوردمو دراز کشیدم ات داشت پیامم میداد
ات ـ بهش گفتی؟
ـ اره فقط هرچه زودتر از خونه بزن بیرون
ات ـ چرا؟
ـ میخوام با جیمین یه زره خرابکاری کنم میزاری؟
ات ـ ای جان اوکیه
"ویو ات و تهیونگ"
ویو ات
ـ تهیونگ پاشو بریم
تهیونگ ـ کجا؟!
ـ قراره به دو نفر خوش بگذره
تهیونگ ـ کیو کی؟
ـ ناجینا و جیمین
تهیونگ ـ اوکی
سریع لباسمو عوض کردم و اضافی نودلا رو ریختم دور ظرفا رو گذاشتم داخل ماشین ظرف شویی فک کنن که کسی خونه نبوده با تهیونگ و یونتان از خونه زدیم بیرون
تهیونگ ـ حالا کجا بریم؟
ـ نمیدونم
تهیونگ ـ بزار بریم خونه ی من
ـ باشه
رفتیم خونه ی تهیونگ دیدم با اینکه وضع مالیش خوبه اما مث بقیه مردم عادی زندگی میکنه خونش یه خونه یه خوابه بود وارد خونه شدیم نشستم رو کاناپه به ناجینا پیام دادم
ـ خونه خالیه
ناجینا ـ یکی طلبت
ـ خواهش
ویو ناجینا و جیمین
ویو ناجینا
رسیدیم خونه کفشامو انداختم پشت پام پیاده شدیم و رفتیم داخل
جیمین ـ ات خونه ای؟
پیج اینستا: fike_2436@
۱۱.۵k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.