توی ماشین منتظرم نشسته بود

توی ماشین، منتظرم نشسته بود
تا دیدمش، خنده روی لبانم نشست
و قدم هایم را تندتر کردم
از سرما لپم گل انداخته بود
نشستم توی ماشین با ذوقی که از دیدنش بود، سلام بلندی کردم
نگاهش سمت دستانم رفت
که دستکش نداشتم و از سرما سرخ شده بود
جواب سلامم را نداد
سگرمه هایش در هم رفت
دستانم را گرفت و با اخم گفت
مگه صدبار نگفتم توی این سرما دستکش دستت کن؟
دستانم میان گرمای دستش جانی تازه گرفت
بی توجه به قیافه درهمش گفتم:
میدونی توی این سرما چی میچسبه؟
خیره در چشمانم، منتظر بود ببیند جواب سوالم چیست
من هم با ادا گفتم: توی این سرما، فقط دستای گرم یار میچسبه
خنده ای کنج لبانش نشست و گفت
آخه نیم وجبی، اگه این زبونو نداشتی، من چیکار میکردم؟
در ضمن، مگه نمیگی دستای گرم یار؟
امروز به من دستای سرد تحویل دادی! حواست باشه بدهکاری بهم
چشم قربان بلندی گفتم و او ادامه داد
ولی عزیزم بیشتر مراقب خودت باش
و من آن میان دلم غنج می رفت برای اینطور اخم کردنهایش
که دلیلش نگرانی و دلواپسی حال من بود. ‌#سیما_امیرخانی
#جذاب #هنری #خاص #شیک #جـمیـݪ‌_رائـع_‌روعــہ‌_ابــداع #بینظیر #زیبا #قشنگ
دیدگاه ها (۵)

حتما که نباید دنبالِ مویِ کمند،چشم هایِ رنگی و ته ریشِ مردان...

حِستون به این عکس چیه؟❤ . ✨ نظرتون؟

حواسمانبه چروک هایِ دور چشم مادرانمانو لرزش دست های پدرانمان...

خدا همیشه چیزهایی که می‌خواستم را وقتی که از او می‌خواسته‌ام...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟓𝟔کوک:کمکت میکنم پس باید با جزئیات برام توضیح ب...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 87 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩زما...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط