در گیر تو بودم

در گیر تو بودم ...
که نمازم به قضا رفت .
درمن غزلی درد کشید و ...
سر زا رفت .
سجاده گشودم که ،
بخوانم غزلم را ...
سمتی که تویی ،
عقربه ی قبله نما رفت .
در بین غزل ...
نام تو را داد زدم داد .
آنگونه که ...
تا آن سر این کوچه صدا رفت .
بیرون زدم از خانه ،
یکی پشت سرم گفت :
این وقت شب ،
این شاعر دیوانه کجا رفت ؟
من بودم وزاهد ،
به دوراهی که رسیدیم ...
من سمت شما آمدم ،
او سمت خدا رفت .
با شانه شبی راهی ،
زلفت شدم اما !
من گم شدم و ...
شانه پی کشف طلا رفت .
در محفل شعر آمدم و ...
رفتم و گفتند :
ناخوانده چرا آمد و ...
نا خوانده چرا رفت ؟
می خواست بکوشد ،
به فراموشی ات این شعر !
سوزاندمش ...
... آنگونه که دودش به هوا رفت .
دیدگاه ها (۲)

میروم تا در میخانه کمی مست کنمجرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم...

☜ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮﺍﺳﺖ⇣ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﺤـــــــــــــ...

ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡﺑﮕﻮ ... ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮﭼــﻪ ﻓـــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩﺍﺯ ﻣـــﻦ ، ...

درساحل زیبا وبیکران زندگی نشسته بودم وبه غروب خونین رنگ افتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط