من و دل آمده بودیم به مهمانی تو

من و دل آمده بودیم به مهمانی تو

هر دو لبریز غزل غرق گل افشانی تو

دلکم عرض ادب کرد و همان گوشه نشست

من همه محو دل و او همه حیرانی تو

شب شعری که به پا بود در آن صبح لطیف

برد ما را به تب خیس و غزلخوانی تو

من دچار تو شدم وقتی نگاهم کردی

دل گرفتار همان موسم بارانی تو

چشم تو خلوت خوبی است اگر بگذارند

من و دل زائر آن معبد روحانی تو

روزی سرشار تر از حس شکفتن در باد

روز آغاز من و خلوت عرفانی تو

آسمان نیز ورق خورد همان روز که باز

من و دل آمده بودیم به مهمانی تو......
دیدگاه ها (۱)

💐 🍃 🌿 🌺 🌾 🌷 🍃 🌺 🍂 🌿 🍂 🌸 🌿 امشب بیا و حال مرا روبراه کنعمر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط