مامان بزرگم آخر همهی تلفنهایش

#مامان بزرگم آخر همه‌ی تلفن‌هایش
می‌گفت:
کاری نداشتم که!
زنگ زده بودم صداتان را بشنوم...
ما هم که جوان و جاهل،
چه می‌دانستیم صدا با دل ِ آدم چه می‌کند ... #علی_غفاری #آنشرلـے‌☎ ️✨ 👩 🏻 ‍
دیدگاه ها (۱)

#آنچنان جای گرفتیتُ به چشم و دلِ من که به خوبانِ دو عالمنظری...

#از خودم برایت بگویم؟از خانه، از خیابان، شهر، صدای پایِ ما، ...

#بعد تو احتمالا با مرد دیگری ازدواج خواهم کردمسافرت خواهیم ر...

#عاشقت بودم ولی ناجور سوزاندی مرا نقره داغش می کنم دل را،اگر...

🍁مادربزرگم آخرِ همه‌ی تلفن‌هایش میگفت:کاری نداشتم که!زنگ زده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط