♡My charming boss♡
p. 4
یهو نینا دست ات رو میکشه و با خودش میبره
ات: هوییییی گاگول چیکار میکنی
نینا: بیا شاید از تو خوشش اومد
ات: ببند لطفا دهن مبارکتو
نینا: بیاا
ات: ولم کن کمککککککک
نینا: خفه شو حالا فکر میکنن میخوام زجرت بدم
ات: خو داری زجرم میدی
نینا: این زجر با زجرای دیگه فرق داذه دوست گلم
نینا: سلام الکس (با خجالت)
الکس: او اره خوبم اوه نینا این دوست صمیمیته؟
نینا: اره خودشه
الکس: اها من الکسم
ات: ها... چ. چ. چیزه یعنی نه ولش منم ات هستم
الکس: خوشبختم
ات: همچنین
الکس: راستی نینا امروز ظهر پارتی داریم یادت نره ات رو بیاری
نینا: بله بله خودم نیام ات میاد
الکس:(خنده) و میره
ات: اشغال من ظهر سرکارممممم
نینا: طوری نی حالا یه جوری خودتو برسون
ات: نمیتونممممممم
نینا: اما بی تو خوش نمیگذره
ات: هی نزار الکس عاشق من شه مگه دوسش نداری پس ظهر توی پارتی وقت مناسبیه
نینا: پس تو دوسش نداری
ات: نه باو مال خودت
نینا: حله پس
فلش بک ظهر
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
ویو ات:
و بله مثل همیشه دیر رسیدم و قراره رئیسم دوباره سرم داد بکشه
وارد اسانسور شدم و طبقه ی 4 رو زدم وقتی وارد طبقه ی 4 شدم دیدم پدرم داره با رئیسم حرف میزنه
ات میخواد اروم فرار کنه که پدر ات روشو برمیگردونه
پدر ات: اوه سلام دخترم بیا اینجا حرف بزنیم
ات: هاا ب. ب بباشه
ات: سلام رئیس
تهیونگ: سلام (سرد)
پدر ات: خب ات تو قراره یه چند روزی جای همسر رئیست باشی
ات: جانم؟؟؟
پدر ات: نمیخوام داد بزنم(عصبی)
ات: درخواست کی بود
پدر ات: رئیست
ات: اااااها
تهیونگ: پس مبلغ رو به کارتتون میزنم
ات: نههههه(بلند)
تهیونگ: چی نه
ات: بدون پول نقش همسرتون رو بازی میکنم
تهیونگ: اما اینجوری نمیشه
پدر ات: من پدرتم و میگم چیکار کنی چیکار نکنی
ات: تو پدرم من نیستییییی(با داد)
(ات وقتی اینو میگه از حال میره)
تهیونگ: اتتت
ادامه دارد•••••••
یهو نینا دست ات رو میکشه و با خودش میبره
ات: هوییییی گاگول چیکار میکنی
نینا: بیا شاید از تو خوشش اومد
ات: ببند لطفا دهن مبارکتو
نینا: بیاا
ات: ولم کن کمککککککک
نینا: خفه شو حالا فکر میکنن میخوام زجرت بدم
ات: خو داری زجرم میدی
نینا: این زجر با زجرای دیگه فرق داذه دوست گلم
نینا: سلام الکس (با خجالت)
الکس: او اره خوبم اوه نینا این دوست صمیمیته؟
نینا: اره خودشه
الکس: اها من الکسم
ات: ها... چ. چ. چیزه یعنی نه ولش منم ات هستم
الکس: خوشبختم
ات: همچنین
الکس: راستی نینا امروز ظهر پارتی داریم یادت نره ات رو بیاری
نینا: بله بله خودم نیام ات میاد
الکس:(خنده) و میره
ات: اشغال من ظهر سرکارممممم
نینا: طوری نی حالا یه جوری خودتو برسون
ات: نمیتونممممممم
نینا: اما بی تو خوش نمیگذره
ات: هی نزار الکس عاشق من شه مگه دوسش نداری پس ظهر توی پارتی وقت مناسبیه
نینا: پس تو دوسش نداری
ات: نه باو مال خودت
نینا: حله پس
فلش بک ظهر
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
ویو ات:
و بله مثل همیشه دیر رسیدم و قراره رئیسم دوباره سرم داد بکشه
وارد اسانسور شدم و طبقه ی 4 رو زدم وقتی وارد طبقه ی 4 شدم دیدم پدرم داره با رئیسم حرف میزنه
ات میخواد اروم فرار کنه که پدر ات روشو برمیگردونه
پدر ات: اوه سلام دخترم بیا اینجا حرف بزنیم
ات: هاا ب. ب بباشه
ات: سلام رئیس
تهیونگ: سلام (سرد)
پدر ات: خب ات تو قراره یه چند روزی جای همسر رئیست باشی
ات: جانم؟؟؟
پدر ات: نمیخوام داد بزنم(عصبی)
ات: درخواست کی بود
پدر ات: رئیست
ات: اااااها
تهیونگ: پس مبلغ رو به کارتتون میزنم
ات: نههههه(بلند)
تهیونگ: چی نه
ات: بدون پول نقش همسرتون رو بازی میکنم
تهیونگ: اما اینجوری نمیشه
پدر ات: من پدرتم و میگم چیکار کنی چیکار نکنی
ات: تو پدرم من نیستییییی(با داد)
(ات وقتی اینو میگه از حال میره)
تهیونگ: اتتت
ادامه دارد•••••••
- ۴.۸k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط