♡My charming boss♡
p. 5
تهیونگ سریع میره سمت ات و براید استایل بغلش میکنه و میبرتش بیمارستان
فلش بک بیمارستان•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
دکتر: ببخشید قربان ایشون امروز چیکار کردن یعنی قبل از حادثه
تهیونگ: چمیدونم یهو داد و بیداد کرد بعدشم افتاد روی زمین
دکتر: میدونید که قلبش...
تهیونگ: قلبش چیی
دکتر: قلبش خیلی ضعیف و شکننده ست باید بیشتر مراقبش میبودید
پدر ات: ببخشید نمرد؟
دکتر: نه خوشبختانه
پدر ات: اه لعنتی
ویو ته (از این به بعد تهیونگ رو ته مینویسم)
پدر ات اومد پرسید مرده یا نا نه وقتی دکتر گفت نه ناراحت شد
دست خودم نبود یهو یقشو گرفتمو چسبوندمش به دیوار
ته: هوی مرتیکه تو باباشییی(با داد)
پدر ات: خب که چی
ته: خیلی اشغالی (با مشت میزنه تو صورتش که کارکنان جلوشو میگرن)
پدر ات: هووو پسره ی فسقلی مگه دوست پسرشی؟
ته: ارههه(با داد)
(پدر ات رو از اونجا بیرون میکنن)
ویو ات:
داشتم بیدار میشدم که صدای دادو بیداد شنیدم پدرم گفت مگه دوست پسرشی تهیونگ گفت اره باورم نمیشه سرمو کردم تو بالشت و جیغ ریزی کشیدم که یهو........
تهیونگ سریع میره سمت ات و براید استایل بغلش میکنه و میبرتش بیمارستان
فلش بک بیمارستان•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
دکتر: ببخشید قربان ایشون امروز چیکار کردن یعنی قبل از حادثه
تهیونگ: چمیدونم یهو داد و بیداد کرد بعدشم افتاد روی زمین
دکتر: میدونید که قلبش...
تهیونگ: قلبش چیی
دکتر: قلبش خیلی ضعیف و شکننده ست باید بیشتر مراقبش میبودید
پدر ات: ببخشید نمرد؟
دکتر: نه خوشبختانه
پدر ات: اه لعنتی
ویو ته (از این به بعد تهیونگ رو ته مینویسم)
پدر ات اومد پرسید مرده یا نا نه وقتی دکتر گفت نه ناراحت شد
دست خودم نبود یهو یقشو گرفتمو چسبوندمش به دیوار
ته: هوی مرتیکه تو باباشییی(با داد)
پدر ات: خب که چی
ته: خیلی اشغالی (با مشت میزنه تو صورتش که کارکنان جلوشو میگرن)
پدر ات: هووو پسره ی فسقلی مگه دوست پسرشی؟
ته: ارههه(با داد)
(پدر ات رو از اونجا بیرون میکنن)
ویو ات:
داشتم بیدار میشدم که صدای دادو بیداد شنیدم پدرم گفت مگه دوست پسرشی تهیونگ گفت اره باورم نمیشه سرمو کردم تو بالشت و جیغ ریزی کشیدم که یهو........
- ۵.۳k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط