game of love and hate(part 31)

دوهفته بعد از مهمونی
ویوی ات
ات:توی این دو هفته منو تهیونگ حتی صحبت های کوچیک هم نداشتیم و تهیونگ  اکثرا خونه نبود هم شبا هم روزا نه به اینکه بهم گفت عاشقمه و سال ها منتظر عشقم میمونه نه به این رفتاراش بخاطر این چیز هاست که از مرد ها تنفر دارم همه مرد ها فقط لب و دهنن مثل پدرم هه پدرم اصلا مگه میشه اسم اون رو گذاشت پدر  ناگهان صدای زنگ خونه به صدا در اومد یه در رو باز کردم دیدم کل فامیل های تهیونگ  پشت درن خاله عمه دایی زن دایی عمو همه و همه با تعجب نگاهشون کرده مادر تهیونگ گفت
م.ت(مادر تهیونگ ):سلام عروس قشنگم مهمون نمیخوای
ات:قدمتون روی چشم فقط یه لحظه 
ات:در رو نیمه باز گذاشتم سریع یه خورده خونه رو جمع جور کردم
ات:بفرمایید خیلی خوش اومدید
کانگ یونگ:ات من از مهمون ها پذیرایی میکنم تو برو یه خورده به  سر و ضعت برس (در گوش ات )
امیلی (دختر دایی تهیونگ ):در گوشی بده کانگ یونگ چرا بلند نمیگی
کانگ یونگ :امیلی میشه انقدر فضول بازی در نیاری
دیدگاه ها (۰)

game of love and hate(part 32)

معرفی فیک جدید

بچه هااااا کمک

game of love and hate(part 30)

اسم رمان: jk ✨ دختر ناشناس: اوو( صدای خیلی اهم اهمی) ددی میش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط