پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_30

+ بهت هشدار میدم بهش نزدیک نشی... وگرنه می‌دونی که خون به پا میکنم!

بعد از زدن این حرف دست منو گرفت و دنبال خودش کشوند... چرا قلبم انقد تند تند میزد؟ شاید بخاطر اینکه که زیادی خوش‌تیپ و خوشگل بود!

دستمو ول کرد و سوار ماشین شدم... اصلا حالم خوب نبود و خدا خدا میکردم که بتونم به جونگکوک اعتماد کنم....چون الان تنها کسی که میتونستم بهش تکیه کنم اون بود!
ولی دوتا سوال خیلی رو مخم بود و نمیتونستم آروم بگیرم... انگار جونگکوک فکرمو خوند!

+ اینکه چرا اون موقع گذاشتم ببرنت بخاطر این بود که تهیونگ جونش در خطر بود و اگه میوفتاد به دست اونا بدون شک میکشـ،،،ـتنش! واسه همین گذاشتم تو رو ببرن چون میدونستم کاری باهات ندارن... و اینکه من از کجا باباتو میشناسم هم به خودم مربوطه!

- آیش... پسره ضدحال!.... خدایی فازت چیه؟... چرا یهو گند میزنی به حال آدم؟

+ چون اگه همینجوری بخوایم باهم حرف بزنیم فضا رمانتیک میشه!

- گگگگ ( ادای جونگکوک رو در میاره )

- ممنونم!

+ بابتِ؟

- اینکه نجاتم دادی و کمکم کردی!

+ خب محض اطلاعتون باید بگم که اینچیزا رایگان نیست و باید تسویه حساب کنی!
دیدگاه ها (۱۰)

#پرنسس_من🤍🥂#part_31+ خب محض اطلاعتون باید بگم که اینچیزا رای...

#پرنسس_من🤍🥂#part_32+ شنیدم چی گفتی!- خب به یه وَرَم!یه نگاهی...

#پرنسس_من🤍🥂#part_29 خب انتظار داری کی باشه که انقد ازت میتر...

#پرنسس_من🤍🥂#part_28+ چیزی نمیشه دنبالم بیا!با ترس و دودلی دن...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵³نمیدونم چقد تو فکر بودم کهجونگکوک: دختر ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط