شهریور اما ماجرایش

💭
" شهریور " امّا ماجرایش
با همه ی ماه های سال
فرق می کند!
اینجا باید خودمان را از آدمهایی که
در دلمان نگه داشتیم
و اثری از حضورشان نیست
خالی کنیم
باید کنار گذاشت این عشق های نصفه و نیمه را
پاییز که بیاید جای خالیشان جور دیگری درد می کند
باران که بزند
هزار چتر هم که روی سرت بگیری از رگبار خاطراتشان در امان نمی مانی
باید خالی کرد خود را از این باروت های لعنتی!
این پاییز خودت را یک حال خوب مهمان کن
فارغ از تمام آدمهایی که آمدند
و ماندن در کارشان نبود
فارغ از تمام خاطراتشان
آنسوی مرز شهریور
مهر با آغوش باز انتظارت را می کشد
این پاییزت را جهنم نکن

#حسین_نهی
دیدگاه ها (۲)

"برای شادی روحم کمی غزل لطفا"برای شادی روحم کمی غزل لطفادلم ...

چطور جالبی هستی تو؟🧡نگات که میکنم انگار دارم سبز میشم انگار ...

بالاخره کشتی شکسته‌ی ما هم به ساحل می‌رسد و راحت می‌شویم.راح...

جایی از زندگی، دقیقا در آستانه‌ی سخت‌ترین مسیرها، نگاهی به ا...

بسم الله الرحمن الرحیمجادو و جادوگر : لَا يُفْلِحُ السَّاحِر...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط