سناریو:وقتی جلوی همه......
سناریو:وقتی جلوی همه......
کاراکتر ها:جست×کاترین
امروز از طرف مارگارت کارت عروسی خودش و دوک رو دریافت کرده بودی اما از مارگارت هم دل خوشی نداشتی. ولی باز هم مارگارت توی این سال ها بعد از خیانت ماری آن بهترین دوستت بود. مارگارت به خاطر اینکه تو و جست به سرزمین شطرنج رفته بودید و بعد از یک سال برگشتید کلی خوشحال شده بود، اما میدونستی که بخاطر تو عروسی رو عقب انداخته بودن. بعد از برگشتنتون هاتا و ماری آن رو ندیده بودی، ولی دلت خیلی برای هاتا تنگ شده بود حتی اگه با ماری آن زندگی میکرد. بعد از یه صبح قشنگ که با چشم باز کردنت جست رو لب پنجره دیده بودی خیلی گذشته بود و کم کم باید برای عروسی حاضر میشدی پس رفتی سراغ لباسات و خداتو شکر کردی چون دیگه مادری نبود که بهت گیر بده. اما میدونستی اون ها هم توی اون عروسی هستن با اینکه این خونه رو فقط به تو و جست و چشایر داده بودن. در کمدت رو باز کردی و از بینشون لباس قرمز رنگتو که جست عاشقش بود انتخاب کردی، اما چشمت به لباس سفیدت افتاد که آرزو میکردی تو روز عروسی خودت و جست بپوشیش، ولی خب میدونستی اون روز خیلی زود نمیرسه پس تصمیم گرفتی همون رو بپوشی. لباست رو تنت کردی، خوشبختانه این یکی برات تنگ نبود.موهاتو با آب گلاب خیس کردی و دور بیگودی های آبنباتیت پیچیدی. گردنبندی که جست برات هدیه خریده بود و نماد بی بی پیک بود رو گردنت انداختی و گل سر رز کبودت رو به موهای موج دار قهوه ایت زدی. کفش های نگین دار مشکیت رو پوشیدی و چون پاشنه داشت هم قد جست میشدی،از این طرز فکرت خنده ای کردی که چشایر ظاهر شد. مثل همیشه باز دمش غیب شده بود و توی اون حالت گفت:
-شیک و پیک کردی، رز نفرین شده. اما مثل همیشه زیبایی.
-باز چرت و پرت نگو، چشایر. امیدوارم این بار دردسر درست نکنی.
-قول نمیدم.
مشغول صحبت با چشایر بودی که با صدای جست به خودت اومدی.
-کت! حاضری قرمزی؟
-آره حاضرم.
انتظار یه دلقک مو فرفری با لباس های معمولیش رو داشتی اما با دیدن یه مرد همچنان مو فرفری با کت و شلوار سفید که پوست سبزه اش و چهره جذابش رو به خوبی به نمایان میگذاشت تعجب کردی.
-پس قرمزی من امروز رز سفید شده، همچنان بی نقص و زیبا.
-نمیدونستم دلقک دربار انقدر میتونه خوشتیپ باشه. جناب به من افتخار درست کردن کراواتتون رو میدید؟
-حتما بانو.
به سمتش رفتی تا کراوات نامرتبش رو مرتب کنی که با بوی عطر مردونش مشامت رو تیز کردی و از بوش لذت بردی.
-ممنون بانوی زیبا، اجازه دارم دستتون رو بگیرم؟
-بله، جناب.
بدون توجه به اون گربه نصفه نیمه دستت رو دور بازوی پر عضله مردت حلقه کردی و به سمت جشن حرکت کردید. سوار درشکه قرمزت شدین و رو به........
برید پارت بعد❤️🫀🍷🛐
کاراکتر ها:جست×کاترین
امروز از طرف مارگارت کارت عروسی خودش و دوک رو دریافت کرده بودی اما از مارگارت هم دل خوشی نداشتی. ولی باز هم مارگارت توی این سال ها بعد از خیانت ماری آن بهترین دوستت بود. مارگارت به خاطر اینکه تو و جست به سرزمین شطرنج رفته بودید و بعد از یک سال برگشتید کلی خوشحال شده بود، اما میدونستی که بخاطر تو عروسی رو عقب انداخته بودن. بعد از برگشتنتون هاتا و ماری آن رو ندیده بودی، ولی دلت خیلی برای هاتا تنگ شده بود حتی اگه با ماری آن زندگی میکرد. بعد از یه صبح قشنگ که با چشم باز کردنت جست رو لب پنجره دیده بودی خیلی گذشته بود و کم کم باید برای عروسی حاضر میشدی پس رفتی سراغ لباسات و خداتو شکر کردی چون دیگه مادری نبود که بهت گیر بده. اما میدونستی اون ها هم توی اون عروسی هستن با اینکه این خونه رو فقط به تو و جست و چشایر داده بودن. در کمدت رو باز کردی و از بینشون لباس قرمز رنگتو که جست عاشقش بود انتخاب کردی، اما چشمت به لباس سفیدت افتاد که آرزو میکردی تو روز عروسی خودت و جست بپوشیش، ولی خب میدونستی اون روز خیلی زود نمیرسه پس تصمیم گرفتی همون رو بپوشی. لباست رو تنت کردی، خوشبختانه این یکی برات تنگ نبود.موهاتو با آب گلاب خیس کردی و دور بیگودی های آبنباتیت پیچیدی. گردنبندی که جست برات هدیه خریده بود و نماد بی بی پیک بود رو گردنت انداختی و گل سر رز کبودت رو به موهای موج دار قهوه ایت زدی. کفش های نگین دار مشکیت رو پوشیدی و چون پاشنه داشت هم قد جست میشدی،از این طرز فکرت خنده ای کردی که چشایر ظاهر شد. مثل همیشه باز دمش غیب شده بود و توی اون حالت گفت:
-شیک و پیک کردی، رز نفرین شده. اما مثل همیشه زیبایی.
-باز چرت و پرت نگو، چشایر. امیدوارم این بار دردسر درست نکنی.
-قول نمیدم.
مشغول صحبت با چشایر بودی که با صدای جست به خودت اومدی.
-کت! حاضری قرمزی؟
-آره حاضرم.
انتظار یه دلقک مو فرفری با لباس های معمولیش رو داشتی اما با دیدن یه مرد همچنان مو فرفری با کت و شلوار سفید که پوست سبزه اش و چهره جذابش رو به خوبی به نمایان میگذاشت تعجب کردی.
-پس قرمزی من امروز رز سفید شده، همچنان بی نقص و زیبا.
-نمیدونستم دلقک دربار انقدر میتونه خوشتیپ باشه. جناب به من افتخار درست کردن کراواتتون رو میدید؟
-حتما بانو.
به سمتش رفتی تا کراوات نامرتبش رو مرتب کنی که با بوی عطر مردونش مشامت رو تیز کردی و از بوش لذت بردی.
-ممنون بانوی زیبا، اجازه دارم دستتون رو بگیرم؟
-بله، جناب.
بدون توجه به اون گربه نصفه نیمه دستت رو دور بازوی پر عضله مردت حلقه کردی و به سمت جشن حرکت کردید. سوار درشکه قرمزت شدین و رو به........
برید پارت بعد❤️🫀🍷🛐
۹.۱k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.