پارت

پارت ۳۰
کی وو:نه اینجوری دلم خنک نمیشه
هیون سیک:خب چیکار کنیم
کی وو:خوب خوب بنظر من بیاین تظاهر کنیم باپای خودش اومده و ما کاری باهاش نداشتیم
رانگ:روشین و چیکار میکنی
کی وو:داروی بیهوشی تا کل جشن و خواب باشه و هیچی نفهمه
هیون سیک:فکر خوبیه
کی وو:حله پس دکتر رو بیارید

دکتر زخم ماکیا رو درمان کرد
ماکیا:ببین عمرا من نقش بازی نمیکنم
کی وو:اگر جون دوست عزیزت مینه و دوستی که بیرون از اینجاست و داره دنبالت میگرده اجونگ برات مهمه که بازی میکنی
ماکیا:با اونا کاری نداشته باش
کی وو:اون دیگه دست توعه
ماکیا:من چطور میتونم نقش بازی کنم حالم بده درد دارم
کی وو:نگران این نباش دکتر بهش مسکن های قوی تزریق کن
دکتر:این مسکن ها تا ۲۴ ساعت اثر دارن ولی اثرشون که رفت دیگه از هیچ مسکنی نمیشه استفاده کرد و دیگه درده زخم هاش ممکنه خیلی بیشتر بشه
کی وو:اشکالی نداره
دکتر مسکن های قوی و البته غیرقانونی رو به ماکیا تزریق کرد
ماکیا حالش خوب نبود ولی مجبور بود بزور سرپا به ایسته

جشن شروع شد
جونگکوک همه جارو زیرنظر داشت ولی هیچی به هیچی
که با حرف کی وو برگشت و با دیدن ماکیا خون تو رگاش خشک شد
..................
دیدگاه ها (۱)

پارت۳۱دست ماکیا تو دستای کی وو حلقه زده بودپسرا با دیدن این ...

پارت۳۲نفرت جونگکوک روز به روز بیشتر میشدو درد ماکیا روز به ر...

پارت۲۹جیمین:خب خب اینطور که من فهمیدم دوروز دیگه جشن تولد خو...

پارت۲۸جونگکوک به دیدن جیمین توی بیمارستان رفتدکترش گفته بود ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟔(یک روانی) چند ساعت گذشت و جیمینو بردن بازداشتگاه و از...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط