پارت

پارت۲۹
جیمین:خب خب اینطور که من فهمیدم دوروز دیگه جشن تولد خواهر کی وو هستش اون مارو هم دعوت کرده پس عملیات و اونشب انجام میدیم و البته میون هم پیدا می‌کنیم
هوسو:ولی یه مشکل اونم اینه جاسوس ما میگه جدیدا از میون برای خدمتکارشون استفاده میکنن و خیلی اذیتش میکنن
جونگکوک:اون لعنتیا رو خودم میکشم
تهیونگ:جونگکوک انقدر عجله نکن
جیمین:باید تمام نیروهامونو جمع کنیم و کل خونه رو جوری محاصره کنیم که حتی خودشون نتونن بفهمن
جونگ هیون:اینو به من بسپار من نیروهامو طوری اموزش دادم که میتونن همه جوره خودشونو نامرئی کنن پس نگران نباشید
هوسو:باید جوری رفتار کنیم که کسی شک نکنه بهمون
تهیونگ:البته نباید جلوی اونا عصبی رفتار کنیم میفهمی که جونگکوک
جونگکوک:باشه(حرص)

دوروز به جشن مونده بود
ماکیا دوباره زندانی شد اونم به مسخره ترین دلیل
البته که این یه دلیل فقط برای قایم کردن ماکیا از جونگکوک بود
اونا از بودن جاسوس مطمئن بودن پس قایم کردن ماکیا رو طوری نشون دادن که انگاری فرار کرده
و تونستن جاسوس و گول بزنن

جونگکوک:فرار کرده
هوسو:اینطور گفته جاسوسمون
جیمین:هیچ کس نمیتونه از اون حصار فرار کنه اینا همش دروغه
تهیونگ:منم موافقم فردا جشنه و ماهم هستیم قایمش کرده
جونگکوک:تهیونگ از نیروهاتو با لباس مبدل بفرست داخل تا کل خونه رو بگردن یبار کی وو از یه مکان مخفی داخل اتاقش حرف میزد اتاقش و حتما باید خیلی زیاد بگردین
تهیونگ:بهشون میگم

ماکیا زخمی شده بود
زخمی عمیق برداشته بود اونم فقط برای اینکه میخواست در جشن حضور داشته باشه
دوستش مینه که از جونگکوک خبر داشت میخواست اونشب همه چیزو لو بده

................
دیدگاه ها (۲)

پارت ۳۰کی وو:نه اینجوری دلم خنک نمیشه هیون سیک:خب چیکار کنیم...

پارت۳۱دست ماکیا تو دستای کی وو حلقه زده بودپسرا با دیدن این ...

پارت۲۸جونگکوک به دیدن جیمین توی بیمارستان رفتدکترش گفته بود ...

پارت۲۷با یکی از خدمتکارا دوست شده بود و الان احساس تنهایی نم...

خون آشام عزیز (63)

خون آشام عزیز (65)

Royal Veil — Part 14 : راهیِ سالن شامنسیم خنک شب لابه‌لای بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط