پارت۴۲
پارت۴۲
*پرش زمانی به روز مرخص شدن اما توی عمارت*
شوگا:اروم بیا داخل اروم اروم
اما:باشه بابا چل نشدم که
ایورا:نه باید خیلی مراقب خودت باشی
ووسوک:عزیزم توهم باید مراقب خودت باشی
ایورا:بله حتما
اما:چقدر ناز میکنید(خنده)
یونجی:مامانن اومدی
اما:سلام دختر قشنگم
یه جون:مامان دلم تنگ شده بود برات
اما:منم همینطور قشنگای من(بغلشون کرد)
................
همه درحال انجام کاری بودن اما و انا و جنی و سوک کیونگ داشتن ظرف میشسنتد و جمع میکردن اعضا درحال گیم زدن بودن ایورا و میتسو و جیوو و جیوون هم داشتن حرف میزدن بچه ها هم توی حیاط باهم بازی میکردن و میخندیدن
ایورا:خب من برم آب بخورم
جیوو:باشه زود بیایا
ایورا:باشه
ایورا:به به خسته نباشید
اما:ممنون
جنی:چقدر ظرف بود بالاخره تموم
انا:اره واقعا ممنون سلامت باشی
ایورا:سوک کیونگ میشه بطری ابو بدی
سوک کیونگ:بله حتما اومم..بفرمایید
ایورا:ممنون
ایورا داشت ابو میریخت تو لیوان که یدفعه زیر شکمش تیر کشید و جیغ زد که همه دورش جمع شدن
اما:چیشد
انا:نکنه.....
جنی:حالت خوبه
ایورا:ن..نه ..ایییییی(جیغ)
ووسوک:چت شده یدفعه خوبی(نگران)
ایورا:وقت...وقتش...ایییی(جیغ)
شوگا:اروم باش الان میریم بیمارستان
اما:منو شوگا و ووسوک میریم شما بمونین خونه
انا:نه منو نامجونم میایم
جنی:منو تهیونگم میایم
اما:خب باشه بقیه هم بمونین پیش بچه ها
جیوون:باشه نگران نباشید من و جونگکوک مراقب هستیم شما زودتر برید
شوگا:باشه فعلا خدانگهدار
که ووسوک اما رو بغل کرد و سوار ماشین شدن و همه به سمت بیمارستان حرکت کردن
..................
*پرش زمانی به روز مرخص شدن اما توی عمارت*
شوگا:اروم بیا داخل اروم اروم
اما:باشه بابا چل نشدم که
ایورا:نه باید خیلی مراقب خودت باشی
ووسوک:عزیزم توهم باید مراقب خودت باشی
ایورا:بله حتما
اما:چقدر ناز میکنید(خنده)
یونجی:مامانن اومدی
اما:سلام دختر قشنگم
یه جون:مامان دلم تنگ شده بود برات
اما:منم همینطور قشنگای من(بغلشون کرد)
................
همه درحال انجام کاری بودن اما و انا و جنی و سوک کیونگ داشتن ظرف میشسنتد و جمع میکردن اعضا درحال گیم زدن بودن ایورا و میتسو و جیوو و جیوون هم داشتن حرف میزدن بچه ها هم توی حیاط باهم بازی میکردن و میخندیدن
ایورا:خب من برم آب بخورم
جیوو:باشه زود بیایا
ایورا:باشه
ایورا:به به خسته نباشید
اما:ممنون
جنی:چقدر ظرف بود بالاخره تموم
انا:اره واقعا ممنون سلامت باشی
ایورا:سوک کیونگ میشه بطری ابو بدی
سوک کیونگ:بله حتما اومم..بفرمایید
ایورا:ممنون
ایورا داشت ابو میریخت تو لیوان که یدفعه زیر شکمش تیر کشید و جیغ زد که همه دورش جمع شدن
اما:چیشد
انا:نکنه.....
جنی:حالت خوبه
ایورا:ن..نه ..ایییییی(جیغ)
ووسوک:چت شده یدفعه خوبی(نگران)
ایورا:وقت...وقتش...ایییی(جیغ)
شوگا:اروم باش الان میریم بیمارستان
اما:منو شوگا و ووسوک میریم شما بمونین خونه
انا:نه منو نامجونم میایم
جنی:منو تهیونگم میایم
اما:خب باشه بقیه هم بمونین پیش بچه ها
جیوون:باشه نگران نباشید من و جونگکوک مراقب هستیم شما زودتر برید
شوگا:باشه فعلا خدانگهدار
که ووسوک اما رو بغل کرد و سوار ماشین شدن و همه به سمت بیمارستان حرکت کردن
..................
۲۶۴
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.