هیچی مثل صدای پرنده و باد میون بارون نمیتونه نشونت بده که
هیچی مثل صدای پرنده و باد میون بارون نمیتونه نشونت بده که دنیا چقدر بزرگتر و زندهتر از جمجمهی کوچیک توئه.
فقط وقتی که زیر یه درخت بشینی میفهمی که چقدر تمام فکرهایی که قبلا وقت قدمزدنات روی آسفالت سیاه دور سرت میچرخیدن دود شدند و ناپدید، همهی ترسها، حسرتها، پشیمونیها، تمامی اون چیزهایی که دائم توی سرت نگهشون میداشتی و بزرگشون میکردی، انگار هیچکدوم جایی به حساب نیومدن...هیچی، اون تاوانی که باید میدادیرو دادی، اون راهی که باید میدویدیرو دویدی، اون اشکیهایی که باید میریختیرو ریختی و در نهایت اونچه که باید از سر میگذشت گذشت، و حالا اینجایی، زیر این درخت، و تازه دستت میاد که تمام این مدت اون بیرون، بارون روی برگها میباریده و پرندهها بیوقفه زندگیشونرو میکردن.
فقط وقتی که زیر یه درخت بشینی میفهمی که چقدر تمام فکرهایی که قبلا وقت قدمزدنات روی آسفالت سیاه دور سرت میچرخیدن دود شدند و ناپدید، همهی ترسها، حسرتها، پشیمونیها، تمامی اون چیزهایی که دائم توی سرت نگهشون میداشتی و بزرگشون میکردی، انگار هیچکدوم جایی به حساب نیومدن...هیچی، اون تاوانی که باید میدادیرو دادی، اون راهی که باید میدویدیرو دویدی، اون اشکیهایی که باید میریختیرو ریختی و در نهایت اونچه که باید از سر میگذشت گذشت، و حالا اینجایی، زیر این درخت، و تازه دستت میاد که تمام این مدت اون بیرون، بارون روی برگها میباریده و پرندهها بیوقفه زندگیشونرو میکردن.
- ۴.۱k
- ۰۷ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط