کمک...
کمک...
part"6"
یوری:یونجان تو از پشت بزنشون سوجان وایسا جلو همه منم وسط هوی معلم و لینا بچسبین به هم..فقط بدویین..
همه ی پله هارو بالا رفتیم کلیدو کردم تو در...در فاکی باز نمیشد..
یوری:بازشو بازشو نمیخوام به طرز احمقانه ای بمیرم..
در با شدت زیادی باز شد و یکی یوری و بقیه رو کشید تو...
مدیر:خوب شد نجاتتون دادم(نفس نفس زنان)
مدیر و وویان اونجا بودن...
وویان:خوبین همتون؟
یونجان:آره(نفس نفس زنان)
سوجان:یو..یوری معلم کو؟
در با شدت قوی محکم کوبیده شد
معلم:حرومزاده هاااا هق...من موندم....هق گازم دارن میگیرن...هق خخخخ من...خخخخ
صدای جیغ گوش خراشی از معلم در اوم که اون صدارو یه انسان نمیتونست در بیاره همه اشکشون در اومده بود فقط یوری بود که با حالت پوکر داشت به بقیه نگاه میکرد...
مدیر:هعی زنیکه(رو به یوری)تو مقصری که اون مرد دختره ی هرزه..
مدیر می خواست سیلی به صورت یوری بزنه که...تق صدای گلوله همجا را و گرفت ..مدیر افتاد زمین و روبروش یوری با یه کولت بنفش ظاهر شد...
وویان:ت..تو اونو ک..کشتی؟
یوری:می خواستین وایسم ببینم چجوری مارو میخوره احمق..یوری آستین مدیر و پاره کرد و جای گازی نمایان شد...اگه یذره چشمای کورتو باز میکردی میدیدی که آستینش خونیه وویان احمق
لینا:ج..جنازه(جیغغ)
سوجان سیلی محکمی به صورت لینا زد
سوجان:خفه احمق دوباره به سمتمون حمله ور میشن...
یوری:باید نقطه ظعف اون جونور هارو بفهمیم..یک اینکه باید به سمت شاهرگ شلیک بشه تا بمیرن
یونجان:فک کنم به احتمال ۷۰ درصد نمیتونن ببینن و فقط با صدا جذب آدم میشن...
سوجان:اطلاعات زیادی ازشون نداریم ولی یه عالمه غذا داریم تا اونجایی میدونم...
وویان:و اسلحه..البته من چوب بیسبال دارم با اونم راحت میشه زد تو شاه رگشون...
یوری:مشکل اینه باید بدونیم تو بقیه شهرهای کره هم هست این مریضی یا فقط تو بوسانه...
راوی ویو
یوری گوشی شو در آورد رفت تو سایت آخبار سراسری کره...
خبرنگار:اخبار ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه را ارضتان میرسانیم هم اکنون بیماری در سراسر کره مخصوصا بوسان و سئول پخش شده است که مردم به همه ح...و این....خ....برفک
یوری:اینم از این ریدم تو دهن همتون باید زنگ بزنیم پلیس
دید....دید...دید(صدای بوق تلفن)دید...دید...دید لطفا بعدا تماس بگیرین...
سوجان یهو داد زد:آقای جئون ۱۳ باز به من زنگ زده..
وویان:جئون کدوم خریه..
یوری حمله ور شد به وویان اسلحه رو گذاشت زیر گلش و یقشو گرفته...
یوری:...
_____________________________________
بگین کی بزارمش...
part"6"
یوری:یونجان تو از پشت بزنشون سوجان وایسا جلو همه منم وسط هوی معلم و لینا بچسبین به هم..فقط بدویین..
همه ی پله هارو بالا رفتیم کلیدو کردم تو در...در فاکی باز نمیشد..
یوری:بازشو بازشو نمیخوام به طرز احمقانه ای بمیرم..
در با شدت زیادی باز شد و یکی یوری و بقیه رو کشید تو...
مدیر:خوب شد نجاتتون دادم(نفس نفس زنان)
مدیر و وویان اونجا بودن...
وویان:خوبین همتون؟
یونجان:آره(نفس نفس زنان)
سوجان:یو..یوری معلم کو؟
در با شدت قوی محکم کوبیده شد
معلم:حرومزاده هاااا هق...من موندم....هق گازم دارن میگیرن...هق خخخخ من...خخخخ
صدای جیغ گوش خراشی از معلم در اوم که اون صدارو یه انسان نمیتونست در بیاره همه اشکشون در اومده بود فقط یوری بود که با حالت پوکر داشت به بقیه نگاه میکرد...
مدیر:هعی زنیکه(رو به یوری)تو مقصری که اون مرد دختره ی هرزه..
مدیر می خواست سیلی به صورت یوری بزنه که...تق صدای گلوله همجا را و گرفت ..مدیر افتاد زمین و روبروش یوری با یه کولت بنفش ظاهر شد...
وویان:ت..تو اونو ک..کشتی؟
یوری:می خواستین وایسم ببینم چجوری مارو میخوره احمق..یوری آستین مدیر و پاره کرد و جای گازی نمایان شد...اگه یذره چشمای کورتو باز میکردی میدیدی که آستینش خونیه وویان احمق
لینا:ج..جنازه(جیغغ)
سوجان سیلی محکمی به صورت لینا زد
سوجان:خفه احمق دوباره به سمتمون حمله ور میشن...
یوری:باید نقطه ظعف اون جونور هارو بفهمیم..یک اینکه باید به سمت شاهرگ شلیک بشه تا بمیرن
یونجان:فک کنم به احتمال ۷۰ درصد نمیتونن ببینن و فقط با صدا جذب آدم میشن...
سوجان:اطلاعات زیادی ازشون نداریم ولی یه عالمه غذا داریم تا اونجایی میدونم...
وویان:و اسلحه..البته من چوب بیسبال دارم با اونم راحت میشه زد تو شاه رگشون...
یوری:مشکل اینه باید بدونیم تو بقیه شهرهای کره هم هست این مریضی یا فقط تو بوسانه...
راوی ویو
یوری گوشی شو در آورد رفت تو سایت آخبار سراسری کره...
خبرنگار:اخبار ساعت ۱۷:۳۰ دقیقه را ارضتان میرسانیم هم اکنون بیماری در سراسر کره مخصوصا بوسان و سئول پخش شده است که مردم به همه ح...و این....خ....برفک
یوری:اینم از این ریدم تو دهن همتون باید زنگ بزنیم پلیس
دید....دید...دید(صدای بوق تلفن)دید...دید...دید لطفا بعدا تماس بگیرین...
سوجان یهو داد زد:آقای جئون ۱۳ باز به من زنگ زده..
وویان:جئون کدوم خریه..
یوری حمله ور شد به وویان اسلحه رو گذاشت زیر گلش و یقشو گرفته...
یوری:...
_____________________________________
بگین کی بزارمش...
۴.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.