موهیتو من☁🌵PT4
سلن : خوب این هم اتاق تون
ا.ت : مرسی :(
سلن : چرا انقدر ناراحتی
ا.ت : اینطور ک معلومه دیگه قرار نیست خواهر و برادرم رو ببینم بعدشم من نگرانش نمی این یارو ام که خیلی بد جنسه
سلن : اینطور فکر نکن آقا نمیزاره به برادر و خواهرت بد بگذره تازه خود آقا هم خیلی مهربونه خودت کم کم میبینی
ا.ت: چی بگم والا من برم حموم
سلن : بله آقا برات چند دست لباس گذاشته تو کمد هر کدوم رو دوس داشتی بپوشی البته یه لباس شیک و مجلسی به هر حال من میام و بهت سر میزنم
ا.ت : باش فعلا
سلن : فعلا
وای خدا چقدر اتاق قشنگی ع ولی حیف ک تینا و سوهو نیستن ک ببینن امید وارم حق با سلن باشه وگرنه از اینجا فرار میکنم بزار بریم حمومش رو ببینم وای خداااا چقدر باحالاااااا وان دارهعههه تازه خیلی هم بزرگهههه بزار برم توش
وای چقدر خوبهههه آخرین باری ک اینقدر تو حموم حس خوبی داشتم رو یادمه اون موقع ...
( ۱۴سال پیش )
م.ت : ا.ت دخترم موهات خیلی بلند تر شد
ا.ت : آره مامان دیگه سخته خودم بشورم موهام رو
م.ت : خودم برات میشور خوشگلم
ا.ت : مامان خیلی ذوق دارم ک تینا کی به دنیا میاد
م.ت: یکی اینجا اسمم انتخاب کرده
ا.ت : بله مامان جونم
(زمان حال)
از زمانی ک مامان رفته خیلی میگذره هییی دلم براش تنگ شده انگار دیگه نمیتونم برم پیش اونم هیییی بزار خودم رو بشورم برم بیرون
* نیم ساعت بعد *
اممممم بزار ببینم تو این کمدچی ها هست وای خدا اینا همون مارک و برند ان چقدر خفننننننن همون هم خوشگلنننن خدااااا جیغغغغغغغغغغغغغغ بزار این رو بپوشم ( لباست رو پوشیدی ارایش کردی و با اتو موهات رو فر کردی پا اینش رو ) خوب شدم هاااااا
*در زدن*
جیمین : سلام
ا.ت : علیک
جیمین: ااااا عجب دافی
ا.ت : هوییی حرف دهنت رو بفهم من دوست پسر دارمممممم
جیمین : چرا چرت میگی اگر دوست پسر داشتی ک شوگا تو رو نمیاورد اینجا به عنوان دوست دخترش
ا.ت : ن خیر هم این طوری نیست اون دوس پسرمه
جیمین :😂😂نقش رو خیلی خوب بازی میکنی خوشم اومد
ا.ت : 😛
جیمین : دختره پرو
ا.ت : پسره هیز
جیمین : میزنم لهت میکنم هاااا
ا.ت : منم به شوگا میگیم
جیمین : هنوز باور نکردی؟
سلن : چه خبر ا.ت حاضر شدی .... وای خدا چقدر خوشگل شدیییی
جیمین : ا.ت ؟
ا.ت : من گفتم میتونه اسمم رو بگه
جیمین : به از الان خانم خونه هم شده
ا.ت : هستم
جیمین : وای خدااا
سلن : 😂😅ا.ت خانم جیمین شی غریبه نیست یکی از افراد باند اقا هست
ا.ت : باند ؟
جیمین : من رفتم چیزی بهش نگو سلن
سلن : چشم ... خانم یه ربع به ساعت 8 پایین باشید
ا.ت : باشه
( لباس اسلاید 2)
ادامه داره ....
ا.ت : مرسی :(
سلن : چرا انقدر ناراحتی
ا.ت : اینطور ک معلومه دیگه قرار نیست خواهر و برادرم رو ببینم بعدشم من نگرانش نمی این یارو ام که خیلی بد جنسه
سلن : اینطور فکر نکن آقا نمیزاره به برادر و خواهرت بد بگذره تازه خود آقا هم خیلی مهربونه خودت کم کم میبینی
ا.ت: چی بگم والا من برم حموم
سلن : بله آقا برات چند دست لباس گذاشته تو کمد هر کدوم رو دوس داشتی بپوشی البته یه لباس شیک و مجلسی به هر حال من میام و بهت سر میزنم
ا.ت : باش فعلا
سلن : فعلا
وای خدا چقدر اتاق قشنگی ع ولی حیف ک تینا و سوهو نیستن ک ببینن امید وارم حق با سلن باشه وگرنه از اینجا فرار میکنم بزار بریم حمومش رو ببینم وای خداااا چقدر باحالاااااا وان دارهعههه تازه خیلی هم بزرگهههه بزار برم توش
وای چقدر خوبهههه آخرین باری ک اینقدر تو حموم حس خوبی داشتم رو یادمه اون موقع ...
( ۱۴سال پیش )
م.ت : ا.ت دخترم موهات خیلی بلند تر شد
ا.ت : آره مامان دیگه سخته خودم بشورم موهام رو
م.ت : خودم برات میشور خوشگلم
ا.ت : مامان خیلی ذوق دارم ک تینا کی به دنیا میاد
م.ت: یکی اینجا اسمم انتخاب کرده
ا.ت : بله مامان جونم
(زمان حال)
از زمانی ک مامان رفته خیلی میگذره هییی دلم براش تنگ شده انگار دیگه نمیتونم برم پیش اونم هیییی بزار خودم رو بشورم برم بیرون
* نیم ساعت بعد *
اممممم بزار ببینم تو این کمدچی ها هست وای خدا اینا همون مارک و برند ان چقدر خفننننننن همون هم خوشگلنننن خدااااا جیغغغغغغغغغغغغغغ بزار این رو بپوشم ( لباست رو پوشیدی ارایش کردی و با اتو موهات رو فر کردی پا اینش رو ) خوب شدم هاااااا
*در زدن*
جیمین : سلام
ا.ت : علیک
جیمین: ااااا عجب دافی
ا.ت : هوییی حرف دهنت رو بفهم من دوست پسر دارمممممم
جیمین : چرا چرت میگی اگر دوست پسر داشتی ک شوگا تو رو نمیاورد اینجا به عنوان دوست دخترش
ا.ت : ن خیر هم این طوری نیست اون دوس پسرمه
جیمین :😂😂نقش رو خیلی خوب بازی میکنی خوشم اومد
ا.ت : 😛
جیمین : دختره پرو
ا.ت : پسره هیز
جیمین : میزنم لهت میکنم هاااا
ا.ت : منم به شوگا میگیم
جیمین : هنوز باور نکردی؟
سلن : چه خبر ا.ت حاضر شدی .... وای خدا چقدر خوشگل شدیییی
جیمین : ا.ت ؟
ا.ت : من گفتم میتونه اسمم رو بگه
جیمین : به از الان خانم خونه هم شده
ا.ت : هستم
جیمین : وای خدااا
سلن : 😂😅ا.ت خانم جیمین شی غریبه نیست یکی از افراد باند اقا هست
ا.ت : باند ؟
جیمین : من رفتم چیزی بهش نگو سلن
سلن : چشم ... خانم یه ربع به ساعت 8 پایین باشید
ا.ت : باشه
( لباس اسلاید 2)
ادامه داره ....
۶.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.